Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
range ladder
تنظیم با نردبان بردی
Other Matches
ladder
نردبان بکار بردن نردبان ساختن
ladders
نردبان بکار بردن نردبان ساختن
papyrus
بردی
papyruses
بردی
papyri
بردی
range deviation
انحراف بردی
Did you carry (deliver) the letter ?
نامه را بردی یا نه ؟
range dispersion
پراکندگی بردی
single board computer
کامپیوتر تک بردی
range effects
اثرات بردی
range wind
باد بردی
horizontal error
اشتباه بردی و سمتی
range angle
زاویه بردی هواپیما
range deviation
خطای بردی توپ یا گلوله
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
stairwells
نردبان
step ladder
نردبان
stairwell
نردبان
ladders
نردبان
ladder
نردبان
escalade
نردبان
stair
نردبان
ladder scaffold
نردبان
lad der
نردبان
companionways
نردبان
companionway
نردبان
stile
نردبان
stiles
نردبان
rope ladders
نردبان طنابی
rung
پله نردبان
mobile turnable ladder
نردبان متحرک
folding ladder
نردبان تاشو
rope ladder
نردبان طنابی
stepladders
نردبان متحرک
stepladder
نردبان متحرک
rundle
پله نردبان
stave
میله نردبان
roof ladder
نردبان سقف
round of ladder
پله نردبان
suspension ladder
نردبان اویزان
fire escape
نردبان نجات
fire escapes
نردبان نجات
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
jacob's ladder
نردبان جنگی ناو
traps
نردبان قابل حمل
scaling ladder
نردبان اتش نشانی
pompier ladder
نردبان اتش نشانی
scaffold's ladder
نردبان چوب بست
ratline
نردبان طنابی کشتی
footboard
تخته پله نردبان
range resolution
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
associated document
سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
associated file
سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
ladder dredge
لاروبی که دلولههای انرازنجیرمانند نردبان می گرداند
To climb down.
پایین آمدن ( از کوه ،نردبان وغیره )
attic ladder
نردبان کشویی
[مخصوص اتاق زیرشیروانی]
loft ladder
نردبان کشویی
[مخصوص اتاق زیرشیروانی]
scaling ladder
نردبان برای بالارفتن از جاهای محصور
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
turntable ladder
نردبان چرخان
[مخصوص ماشین آتش نشانی]
aerial ladder
نردبان چرخان
[مخصوص ماشین آتش نشانی]
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
manrope
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
range error
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
adjustments
تنظیم
spreading
تنظیم
regulation
تنظیم
regularization
تنظیم
formulation
تنظیم
calibration
تنظیم
set out
تنظیم
shaping regulating
تنظیم
timing
تنظیم
adjustment
تنظیم
alignment
تنظیم
alignments
تنظیم
attends
تنظیم کردن
attending
تنظیم کردن
attend
تنظیم کردن
make out
تنظیم کردن
method of drawing up
طرز تنظیم
conduction
هدایت تنظیم
pilot valve
سوپاپ تنظیم
precision adjustment
تنظیم دقیق
indictments
تنظیم کیفرخواست
indictments
تنظیم ادعانامه
indictment
تنظیم کیفرخواست
indictment
تنظیم ادعانامه
variability
قابلیت تنظیم
regularised
تنظیم کردن
regularises
تنظیم کردن
formulates
تنظیم کردن
lay down
تنظیم کردن
formulated
تنظیم کردن
formulate
تنظیم کردن
levelling screw
پیچ تنظیم
line regulator
تنظیم کننده
lineup
تنظیم کردن
regularizing
تنظیم کردن
regularizes
تنظیم کردن
regularized
تنظیم کردن
regularize
تنظیم کردن
regularising
تنظیم کردن
preset
پیش تنظیم
timing
تنظیم وقت
regulable
تنظیم پذیر
regularizer
تنظیم کننده
regulating switch
کلید تنظیم
regulating valve
سوپاپ تنظیم
rheostat regulation
تنظیم با رئوستا
rocker gear
تنظیم جاروبک
calibrate
تنظیم کردن
set screw
پیچ تنظیم
set the watch
تنظیم نگهبانی
set up
تنظیم کردن
setting ring
حلقه تنظیم
spark setting
تنظیم جرقه
redact
تنظیم کردن
calibrated
تنظیم کردن
cam type regulation
تنظیم بادامکی
pressure adjustment
تنظیم فشار
pressure regulator
شیر تنظیم
purity adjustment
تنظیم خلوص
calibrating
تنظیم کردن
range adjustment
تنظیم برد
range adjustment
تنظیم مسافت
calibrates
تنظیم کردن
range calibration
تنظیم مسافت
range of adjustment
ناحیه تنظیم
adjusts
تنظیم کردن
formulating
تنظیم کردن
air adjustment
تنظیم هوا
automatic regulation
تنظیم خودکار
body alinement
تنظیم بدن
caliper setting
تنظیم پرگار
carburetor adjustment
تنظیم کاربراتور
cascade control
تنظیم زنجیری
check gate
دریچه تنظیم
check valve
شیر تنظیم
regulate
تنظیم کردن
regulated
تنظیم کردن
adjustment of rools
تنظیم غلطک
adjustment of fire
تنظیم تیر
regulators
تنظیم کننده
regulator
تنظیم کننده
adjusted
تنظیم شده
family planning
تنظیم خانواده
adjustable
قابل تنظیم
adjustable
تنظیم پذیر
adjusability
قابلیت تنظیم
adjusting point
نقطه تنظیم
regulation
پهنه تنظیم
fine setting
تنظیم میکرومتری
focusing control
تنظیم تمرکز
framer
تنظیم کننده
frequency tuning
تنظیم فرکانس
hand regulation
تنظیم با دست
indicement
تنظیم ادعانامه
inductive tuning
تنظیم القائی
inductive tuning
تنظیم پرمئابیلیته
initial adjustment
تنظیم صفر
jack screw
پیچ تنظیم
classifying
تنظیم کردن
classify
تنظیم کردن
classifies
تنظیم کردن
fine setting
تنظیم دقیق
fine adjustment
تنظیم دقیق
corrector
تنظیم کننده
crystal control
تنظیم با بلور
regulates
تنظیم کردن
regulating
تنظیم کردن
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic tuning
تنظیم الکترونی
expanded contrast
تنظیم کنتراست
frame
تنظیم کردن
fine adjustment
تنظیم فریف
checks
دریچه تنظیم
adjustments
تنظیم تطبیق
adjustment
تنظیم کردن
tunes
تنظیم کردن
tuneable
تنظیم پذیر
tunably
تنظیم پذیر
tunable
تنظیم پذیر
voltage regulation
تنظیم ولتاژ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com