Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
Other Matches
airburst ranging
تنظیم تیر زمانی بالا
elevations
تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
elevation
تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
images
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند
image
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند
airburst ranging
تنظیم ترکش هوایی
air adjustment
تنظیم ترکش هوایی
high burst
ترکش بالا
otherguess
بروش دیگر
modernizing
بروش امروزی دراوردن
academism
بطریق یا بروش اکادمی
modernises
بروش امروزی دراوردن
sedimentation analysis
تجزیه بروش ته نشینی
academicism
بطریق یا بروش اکادمی
modernised
بروش امروزی دراوردن
modernize
بروش امروزی دراوردن
modernising
بروش امروزی دراوردن
modernized
بروش امروزی دراوردن
modernizes
بروش امروزی دراوردن
close controlled
رهگیری بروش کنترل نزدیک
impact registration
ثبت تیر بروش مرکز اصابت
high burst
تیر زمانی بالا
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
turnaround time
مدت زمانی تنظیم جهت جریان داده در سیستم یک طرفه
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
voltage
خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود
voltages
خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
regulation
تنظیم
set out
تنظیم
alignments
تنظیم
timing
تنظیم
formulation
تنظیم
calibration
تنظیم
alignment
تنظیم
regularization
تنظیم
spreading
تنظیم
adjustment
تنظیم
adjustments
تنظیم
shaping regulating
تنظیم
regulated
تنظیم کردن
indictment
تنظیم ادعانامه
indictment
تنظیم کیفرخواست
line regulator
تنظیم کننده
regulating
تنظیم کردن
lineup
تنظیم کردن
indictments
تنظیم ادعانامه
indictments
تنظیم کیفرخواست
regularised
تنظیم کردن
regularises
تنظیم کردن
regularising
تنظیم کردن
regularize
تنظیم کردن
regularized
تنظیم کردن
regularizes
تنظیم کردن
regularizing
تنظیم کردن
formulate
تنظیم کردن
attends
تنظیم کردن
attending
تنظیم کردن
attend
تنظیم کردن
regulate
تنظیم کردن
levelling screw
پیچ تنظیم
lay down
تنظیم کردن
jack screw
پیچ تنظیم
initial adjustment
تنظیم صفر
conduction
هدایت تنظیم
inductive tuning
تنظیم پرمئابیلیته
inductive tuning
تنظیم القائی
indicement
تنظیم ادعانامه
regulates
تنظیم کردن
checks
دریچه تنظیم
adjustments
تنظیم تطبیق
adjustment
تنظیم کردن
checked
دریچه تنظیم
will adjust
تنظیم می کنم
thermoregulation
تنظیم دمایی
thermoregulation
تنظیم حرارت
check
دریچه تنظیم
stup string
رشته تنظیم
regiment
تنظیم کردن
regiments
تنظیم کردن
speed adjustment
تنظیم سرعت
spark setting
تنظیم جرقه
thermostatic regulation
تنظیم با دماپای
adjustments
تنظیم کردن
tuneable
تنظیم پذیر
tunably
تنظیم پذیر
tunable
تنظیم پذیر
vertical adjustment
تنظیم عمودی
vertical justification
تنظیم عمودی
trigger control
تنظیم با ماشه
to set out
تنظیم کردن
to put in to shape
تنظیم کردن
voltage regulation
تنظیم ولتاژ
to make out
تنظیم کردن
to draw out
تنظیم کردن
setting ring
حلقه تنظیم
set up
تنظیم کردن
set the watch
تنظیم نگهبانی
range adjustment
تنظیم مسافت
range adjustment
تنظیم برد
purity adjustment
تنظیم خلوص
pressure regulator
شیر تنظیم
pressure adjustment
تنظیم فشار
preset
پیش تنظیم
precision adjustment
تنظیم دقیق
pilot valve
سوپاپ تنظیم
depth adjustment
تنظیم عمیق
method of drawing up
طرز تنظیم
make out
تنظیم کردن
timing
تنظیم وقت
range calibration
تنظیم مسافت
range of adjustment
ناحیه تنظیم
set screw
پیچ تنظیم
rocker gear
تنظیم جاروبک
rheostat regulation
تنظیم با رئوستا
adjust
تنظیم کردن
adjusting
تنظیم کردن
adjusts
تنظیم کردن
to draw up
تنظیم کردن
regulating valve
سوپاپ تنظیم
regulating switch
کلید تنظیم
regularizer
تنظیم کننده
regulable
تنظیم پذیر
redact
تنظیم کردن
variability
قابلیت تنظیم
cascade control
تنظیم زنجیری
carburetor adjustment
تنظیم کاربراتور
cam type regulation
تنظیم بادامکی
caliper setting
تنظیم پرگار
body alinement
تنظیم بدن
automatic regulation
تنظیم خودکار
check gate
دریچه تنظیم
check valve
شیر تنظیم
calibrates
تنظیم کردن
calibrated
تنظیم کردن
calibrate
تنظیم کردن
frame
تنظیم کردن
regulation
پهنه تنظیم
tunes
تنظیم کردن
regulator
تنظیم کننده
adjusted
تنظیم شده
family planning
تنظیم خانواده
adjustable
قابل تنظیم
adjustable
تنظیم پذیر
alignments
تنظیم انطباق
alignments
صف بندی تنظیم
alignment
تنظیم انطباق
regulators
تنظیم کننده
tune
تنظیم کردن
air adjustment
تنظیم هوا
adjustment of rools
تنظیم غلطک
adjustment of fire
تنظیم تیر
arrangements
ترتیب تنظیم
arrangement
ترتیب تنظیم
adjusting point
نقطه تنظیم
adjusability
قابلیت تنظیم
alignment
صف بندی تنظیم
expanded contrast
تنظیم کنتراست
classifies
تنظیم کردن
crystal control
تنظیم با بلور
hand regulation
تنظیم با دست
framer
تنظیم کننده
fine setting
تنظیم میکرومتری
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic tuning
تنظیم الکترونی
fine setting
تنظیم دقیق
classifying
تنظیم کردن
frequency tuning
تنظیم فرکانس
fine adjustment
تنظیم دقیق
fine adjustment
تنظیم فریف
formulating
تنظیم کردن
calibrating
تنظیم کردن
corrector
تنظیم کننده
formulates
تنظیم کردن
formulated
تنظیم کردن
focusing control
تنظیم تمرکز
classify
تنظیم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com