Dictiornary-Farsi | تنظیم جرقه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
spark setting	تنظیم جرقه


Search result with all words

variable spark	جرقه تنظیم پذیر
Other Matches

sight adjustment	تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station	ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune	تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes	تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune	تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes	تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting	تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
pages	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
calibration	تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic	دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat	دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement	تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
sparkler	جرقه زن
sparking	جرقه
sparks	جرقه
sparked	جرقه
scintilla	جرقه
sparklers	جرقه زن
spark	جرقه
sparker	جرقه زن
coughs	جرقه
coughing	جرقه
coughed	جرقه
ignescent	جرقه زن
cough	جرقه
nonsparking	ضد جرقه
twinkler	جرقه زن
ignition spark	جرقه
spunkie	جرقه اتش
ignition gap	فاصله جرقه
sparking	تولید جرقه
ignition spark gap	فاصله جرقه
spark	جرقه زدن
strikingly	جرقه گیری
sparks	جرقه زدن
striking	جرقه گیری
sparklet	جرقه کوچک
ignition spark	جرقه احتراق
punctures	خلش جرقه
solar flare	جرقه خورشیدی
spark voltage	ولتاژ جرقه
flashing over	جهش جرقه
flaming of arc	اشتعال جرقه
puncturing	خلش جرقه
sparkish	جرقه وار
punctured	خلش جرقه
puncture	خلش جرقه
wipe spark	جرقه لغزشی
frying of arc	صدای جرقه
sparkling	جرقه دار
spark intensifier	جرقه افزا
spark gap	دهانه جرقه
spark control	نافم جرقه
spark condenser	خازن ضد جرقه
spark arrester	جرقه خاموش کن
helium flash	جرقه هلیومی
igniting spark	جرقه احتراق
sparked	جرقه زدن
non arcing metal	فلز بی جرقه
arc	هلال جرقه
arcs	هلال جرقه
sparkled	تلالو جرقه
ignition	جرقه زنی
misfire	جرقه ناگیری
misfired	جرقه ناگیری
blow out magnet	مغناطیس جرقه
misfires	جرقه ناگیری
sparkle	تلالو جرقه
arc back	پس زدن جرقه
back fire	پس زدن جرقه
sparkles	تلالو جرقه
scintillating	جرقه زننده
non arcing lightning arrester	برقگیر بی جرقه
scintillator	جرقه زننده
inductive spark	جرقه القائی
scintillation	جرقه برق
scintillant	جرقه زننده
induction spark	جرقه القائی
contact sparking	جرقه کنتاکت
jump spark	جرقه جهنده
scintillate	جرقه زدن
arcing	جرقه زدن
quenching condenser	خازن جرقه گیر
jump spark ignition	احتراق با جرقه جهنده
jump spark distributor	دلکو با جرقه جهنده
toughen by sparks	سخت گردانی با جرقه
sparks	بارقه جرقه زدن
sphere gap	دهانه جرقه کروی
re striking voltage	ولتاژ بازگیری جرقه
spark quenching condenser	خازن جرقه گیر
ignition distributer	دلکو مقسم جرقه
magnetic coil	بوبین میراکننده جرقه
sparkler	اتشبازی جرقه دار
ignescent	جرقه دار اتشی
arcing of brusher	جرقه زدن زغالها
spark timing	میزان کردن جرقه
spark advance & retard	میزان کردن جرقه
sparkless commutation	جابجاگری بدون جرقه
auxiliary spark gap	دهانه جرقه یدکی
interrupter timing	میزان کردن جرقه
disruptive voltage	ولتاژ جرقه زنی
sparklers	اتشبازی جرقه دار
inductance component of spark	پخش القایی جرقه
snappy	باروح جرقه دار
spark	بارقه جرقه زدن
snappier	باروح جرقه دار
carbon arc welding	جوشکاری با جرقه کربن
rotary spark gap	دهانه جرقه گردان
capacity component of spark	بخش فرفیتی جرقه
sparking of brushes	جرقه زدن زغالها
ignition timing	میزان کردن جرقه
sparked	بارقه جرقه زدن
snappiest	باروح جرقه دار
breakdown voltage	ولتاژ جرقه زنی
ignition cable	سیم سیستم جرقه زنی
anode breakdown voltage	ولتاژ جرقه زنی اند
ignition switch	کلید سیستم جرقه زنی
triggered spark gap	دهانه جرقه ماشه دار
quenched spark gap	دهانه جرقه سرد شده
ignition battery	باطری سیستم جرقه زنی
ignition circuit	مدار سیستم جرقه زنی
magneto	دستگاه ایجاد جرقه اتومبیل
carbon arc lead burning	جوش سرب با جرقه کربن
dynamo battery ignition unit	سیستم جرقه زنی دینام -باطری
nonsparking	ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
sidelay	تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go	اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
ignition over voltage	فشار قوی برای سیستم جرقه زنی
incendivity	خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
adjusting ring	حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
to strike a spark out of	جرقه یابرق دراوردن از واداربه گفتن سخنان یکرکردن
calibrated air speed	سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize	اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
coming in speed	حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
spark printer	چاپگر حرارتی که حروف را روی کاغذ حرارتی با جرقه الکتریکی تولید میکند
high burst ranging	تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
flaking	جرقه پوسته پوسته شدن
sparkle	جرقه زدن چشمک زدن
flake	جرقه پوسته پوسته شدن
sparkles	جرقه زدن چشمک زدن
flaked	جرقه پوسته پوسته شدن
sparkled	جرقه زدن چشمک زدن
flash tube	لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
spreading	تنظیم
set out	تنظیم
calibration	تنظیم
regularization	تنظیم
timing	تنظیم
formulation	تنظیم
regulation	تنظیم
shaping regulating	تنظیم
alignment	تنظیم
alignments	تنظیم
adjustments	تنظیم
adjustment	تنظیم
adjusted	تنظیم شده
indictment	تنظیم ادعانامه
regulators	تنظیم کننده
regulator	تنظیم کننده
indictment	تنظیم کیفرخواست
indictments	تنظیم ادعانامه
family planning	تنظیم خانواده
variability	قابلیت تنظیم
classify	تنظیم کردن
adjusability	قابلیت تنظیم
preset	پیش تنظیم
precision adjustment	تنظیم دقیق
pilot valve	سوپاپ تنظیم
method of drawing up	طرز تنظیم
make out	تنظیم کردن
adjustment of fire	تنظیم تیر
lineup	تنظیم کردن
levelling screw	پیچ تنظیم
air adjustment	تنظیم هوا
automatic regulation	تنظیم خودکار
lay down	تنظیم کردن
line regulator	تنظیم کننده
timing	تنظیم وقت
adjustment of rools	تنظیم غلطک
adjusting point	نقطه تنظیم
body alinement	تنظیم بدن
pressure adjustment	تنظیم فشار
indictments	تنظیم کیفرخواست
formulate	تنظیم کردن
formulates	تنظیم کردن
formulating	تنظیم کردن
indicement	تنظیم ادعانامه
classifies	تنظیم کردن
classifying	تنظیم کردن
hand regulation	تنظیم با دست
frequency tuning	تنظیم فرکانس
formulated	تنظیم کردن
attend	تنظیم کردن
regularizing	تنظیم کردن
regularizes	تنظیم کردن
regularized	تنظیم کردن
regularize	تنظیم کردن
regularising	تنظیم کردن