English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
thermoregulation تنظیم دمایی
Other Matches
thermal دمایی
psychrometer نمسنج دمایی
temperature saturation اشباع دمایی
isothermal holding furnace کوره هم دمایی
thermoreceptor گیرنده دمایی
temperature correction تصحیح دمایی
thermanesthesia بی حسی دمایی
filament saturation اشباع دمایی
isothermal annealing بازپخت هم دمایی
rankin temperature scale اشل دمایی رانکین
kelvin temperature scale اشل دمایی کلوین
centigrade temperature scale اشل دمایی سانتیگراد
temperature stress تنش حرارتی یا دمایی
varite مقاومتی با ضریب دمایی منفی
reaumur temperature scale اشل دمایی در سیستم غیرمتریک
decalescence point دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
cloud point دمایی که در ان مایع سردشونده شروع به کدر ومات شدن میکند
virtual temperature دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
reversal temperature دمایی که در ان خطوط طیفی گاز برافروخته در مقابل طیف جسم سیاه ناپدیدمیشوند
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
braze welding جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
adjustment تنظیم
timing تنظیم
spreading تنظیم
adjustments تنظیم
calibration تنظیم
alignments تنظیم
set out تنظیم
shaping regulating تنظیم
regularization تنظیم
alignment تنظیم
formulation تنظیم
regulation تنظیم
check gate دریچه تنظیم
adjust تنظیم کردن
set up تنظیم کردن
make out تنظیم کردن
indicement تنظیم ادعانامه
inductive tuning تنظیم پرمئابیلیته
adjusts تنظیم کردن
lineup تنظیم کردن
line regulator تنظیم کننده
levelling screw پیچ تنظیم
initial adjustment تنظیم صفر
adjustments تنظیم کردن
set the watch تنظیم نگهبانی
jack screw پیچ تنظیم
lay down تنظیم کردن
adjusting تنظیم کردن
method of drawing up طرز تنظیم
range adjustment تنظیم مسافت
range calibration تنظیم مسافت
range of adjustment ناحیه تنظیم
regulating valve سوپاپ تنظیم
regulating switch کلید تنظیم
regularizer تنظیم کننده
redact تنظیم کردن
regulable تنظیم پذیر
range adjustment تنظیم برد
rocker gear تنظیم جاروبک
regiments تنظیم کردن
regiment تنظیم کردن
pilot valve سوپاپ تنظیم
precision adjustment تنظیم دقیق
set screw پیچ تنظیم
pressure adjustment تنظیم فشار
pressure regulator شیر تنظیم
purity adjustment تنظیم خلوص
preset پیش تنظیم
family planning تنظیم خانواده
automatic regulation تنظیم خودکار
body alinement تنظیم بدن
adjustable تنظیم پذیر
inductive tuning تنظیم القائی
caliper setting تنظیم پرگار
cam type regulation تنظیم بادامکی
carburetor adjustment تنظیم کاربراتور
cascade control تنظیم زنجیری
classifying تنظیم کردن
classify تنظیم کردن
classifies تنظیم کردن
formulating تنظیم کردن
formulates تنظیم کردن
frame تنظیم کردن
air adjustment تنظیم هوا
adjusted تنظیم شده
regulator تنظیم کننده
regulators تنظیم کننده
adjustable قابل تنظیم
adjusability قابلیت تنظیم
regulation پهنه تنظیم
adjusting point نقطه تنظیم
adjustment of fire تنظیم تیر
adjustment of rools تنظیم غلطک
formulated تنظیم کردن
electronic tuning تنظیم الکترونی
indictments تنظیم کیفرخواست
indictments تنظیم ادعانامه
indictment تنظیم کیفرخواست
indictment تنظیم ادعانامه
variability قابلیت تنظیم
expanded contrast تنظیم کنتراست
timing تنظیم وقت
fine adjustment تنظیم فریف
fine adjustment تنظیم دقیق
fine setting تنظیم دقیق
fine setting تنظیم میکرومتری
focusing control تنظیم تمرکز
framer تنظیم کننده
frequency tuning تنظیم فرکانس
electronic control تنظیم الکترونیکی
conduction هدایت تنظیم
formulate تنظیم کردن
check valve شیر تنظیم
regularizing تنظیم کردن
regularizes تنظیم کردن
regularized تنظیم کردن
regularize تنظیم کردن
regularising تنظیم کردن
regularises تنظیم کردن
regularised تنظیم کردن
attends تنظیم کردن
attending تنظیم کردن
attend تنظیم کردن
corrector تنظیم کننده
crystal control تنظیم با بلور
hand regulation تنظیم با دست
depth adjustment تنظیم عمیق
tuneable تنظیم پذیر
calibrate تنظیم کردن
rheostat regulation تنظیم با رئوستا
calibrated تنظیم کردن
calibrates تنظیم کردن
to make out تنظیم کردن
to put in to shape تنظیم کردن
to set out تنظیم کردن
trigger control تنظیم با ماشه
tunable تنظیم پذیر
tunably تنظیم پذیر
vertical adjustment تنظیم عمودی
vertical justification تنظیم عمودی
regulates تنظیم کردن
regulated تنظیم کردن
regulate تنظیم کردن
will adjust تنظیم می کنم
voltage regulation تنظیم ولتاژ
calibrating تنظیم کردن
regulating تنظیم کردن
to draw up تنظیم کردن
tune تنظیم کردن
alignments صف بندی تنظیم
arrangement ترتیب تنظیم
adjustments تنظیم تطبیق
adjustment تنظیم کردن
alignment تنظیم انطباق
checks دریچه تنظیم
alignment صف بندی تنظیم
thermostatic regulation تنظیم با دماپای
spark setting تنظیم جرقه
stup string رشته تنظیم
tunes تنظیم کردن
check دریچه تنظیم
speed adjustment تنظیم سرعت
checked دریچه تنظیم
arrangements ترتیب تنظیم
setting ring حلقه تنظیم
alignments تنظیم انطباق
to draw out تنظیم کردن
thermoregulation تنظیم حرارت
blade height adjustment پهنای تنظیم بلندی
altitude fine adjustment دستگاه تنظیم دقیق
adjustable frame چهارچوب قابل تنظیم
adjustable clamp گیره قابل تنظیم
azimuth fine adjustment تنظیم قوس صحیح
adjustable channel مجرای قابل تنظیم
calibration تنظیم الات دقیق
height adjustment foot پایه تنظیم ارتفاع
condenser height adjustment تنظیم انقباض ارتفاع
flame adjustment wheel چرخ تنظیم شعله
fine adjustment knob دکمه تنظیم دقیق
damping تنظیم کار دستگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com