Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (47 milliseconds)
English
Persian
weather helm
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
Other Matches
counter revolution
عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
zeroes
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zero
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeros
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
nothing to the right
دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
stop charge regulation
تنظیم با قطع جریان
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
penstock
دریچه مخصوص تنظیم جریان اب
adaptation
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
adaptations
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
deflector
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
fanning
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanned
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fan
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
tuner
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
tuners
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
turnaround time
مدت زمانی تنظیم جهت جریان داده در سیستم یک طرفه
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
clocks
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
collimate
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
Memmaker
امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
config.sys
در -MS DOS فایل متن مشخصاتی که حاوی دستوراتی برای تنظیم پارامترها و بار کردن نرم افزار درایو است
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
capacitance bridge
نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
shift the rudder
معکوس کردن سکان
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
reconsignment
تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
prints
طبق کدهای توکار و... برای تنظیم حاشیه
paramterization
عمل تنظیم پارامترها برای نرم افزار
print
طبق کدهای توکار و... برای تنظیم حاشیه
personalize
تنظیم یا تط بیق یک محصول برای کاربر خاص
printed
طبق کدهای توکار و... برای تنظیم حاشیه
parametric
عمل تنظیم پارامترها برای نرم افزار
circuit breaker
سویچی برای قطع جریان
circuit breakers
سویچی برای قطع جریان
sheet
طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
stage set
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
dial
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
sheets
طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
dialed
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dialled
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dials
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
windage
درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد
left hand rule for electron flow
قاعده چپگرد برای جریان الکترون
conduction
توانایی یک ماده برای هدایت جریان
humidistat
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
windage
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
conductive
مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
burners
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
right hand rule for electron flow
قاعده راست گرد برای جریان الکترون
burner
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
sets
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
set
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
setting up
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
vent valve
دریچه روی بالن برای رهاکردن گاز یا هوا و تنظیم صعود
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
neutralize
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
discomfiting
خنثی کردن
counterbalances
خنثی کردن
counteracts
خنثی کردن
nulify
خنثی کردن
neutralizes
خنثی کردن
disarms
خنثی کردن
disarmed
خنثی کردن
countervail
خنثی کردن
discomfited
خنثی کردن
compensations
خنثی کردن
knock on the head
خنثی کردن
counteracted
خنثی کردن
counteracting
خنثی کردن
neutralization
خنثی کردن
compensation
خنثی کردن
neuter
خنثی کردن
counterbalance
خنثی کردن
neutered
خنثی کردن
neutralised
خنثی کردن
counteract
خنثی کردن
neutralises
خنثی کردن
counterbalanced
خنثی کردن
neutralize
خنثی کردن
neutralising
خنثی کردن
frustrating
خنثی کردن
annul
خنثی کردن
to knock the bottom out of
خنثی کردن
frustrates
خنثی کردن
compensate
خنثی کردن
negatives
خنثی کردن
compensated
خنثی کردن
negative
خنثی کردن
negated
خنثی کردن
compensates
خنثی کردن
annulling
خنثی کردن
stultified
خنثی کردن
annulled
خنثی کردن
negating
خنثی کردن
frustrate
خنثی کردن
negation
خنثی کردن
undoes
خنثی کردن
stultify
خنثی کردن
negates
خنثی کردن
stultifies
خنثی کردن
negate
خنثی کردن
annuls
خنثی کردن
disarm
خنثی کردن
counterwork
خنثی کردن
neuters
خنثی کردن
stultifying
خنثی کردن
neutralizing
خنثی کردن
counterweigh
خنثی کردن
neutering
خنثی کردن
discomfit
خنثی کردن
inactivate
خنثی کردن
undo
خنثی کردن
discomfits
خنثی کردن
entrance head
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
gill type flap
فلپی در پشت موتور برای کنترل جریان هوا
embolectomy
عمل جراحی برای دراوردن مانع جریان خون
gill
فلپی در پشت موتور برای کنترل جریان هوا
docket
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
deactivate
خنثی کردن مین
neutralization
خنثی کردن اتش
deactivating
خنثی کردن مین
buffs
خنثی کردن جنبیدن
disposal
کشف و خنثی کردن
to foil a plan
خنثی کردن نقشه ای
buff
خنثی کردن جنبیدن
suppressing
خنثی کردن اتش
suppresses
خنثی کردن اتش
suppress
خنثی کردن اتش
deactivates
خنثی کردن مین
deactivated
خنثی کردن مین
de-
کرده را خنثی کردن
powers
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
pillow
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
powered
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powering
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
pillows
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
stop
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
tabulation
نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
stops
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopping
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
MIDI setup map
فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
T committee
انجمن ANSI که استانداردهای ارتباطی دیجیتال برای آمریکا تنظیم میکند , به ویژه سرویسهای ISDN
neutralised
بطور شیمیایی خنثی کردن
neutralizing
بطور شیمیایی خنثی کردن
foiled
عقیم گذاردن خنثی کردن
neutralize
بطور شیمیایی خنثی کردن
neutralizes
بطور شیمیایی خنثی کردن
foils
عقیم گذاردن خنثی کردن
countermine
با دسیسه متقابل خنثی کردن
mine hunting
کشف و خنثی کردن مین
defuse
خنثی کردن از وخامت کاستن
foil
عقیم گذاردن خنثی کردن
defusing
خنثی کردن از وخامت کاستن
defused
خنثی کردن از وخامت کاستن
neutralises
بطور شیمیایی خنثی کردن
foiling
عقیم گذاردن خنثی کردن
to cut the ground from under a person's
دلایل کسی را خنثی کردن
neutralization
بی اثر کردن خنثی کننده
neutralising
بطور شیمیایی خنثی کردن
defuses
خنثی کردن از وخامت کاستن
paralyse
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyses
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzed
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes
زمین گیر کردن خنثی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com