Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
draw up inventory
تنظیم صورت دارایی
Other Matches
to take an inventory of
صورت دارایی
inventory
صورت دارایی موجودی
calibrating standard
تنظیم شده به صورت استاندارد
pans
تنظیم صورت بین دو کانال استریو
pan-
تنظیم صورت بین دو کانال استریو
pan
تنظیم صورت بین دو کانال استریو
economizing
صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
foreign attachment
توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
docketing
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
decimals
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
Mandlebrot set
تساوی ریاضی که به صورت بازگشتی برای تنظیم مقادیر به کار می رود. هنگام رسم آنرا در تصویر بخش شده
commoners
پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
commonest
پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
common
پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
financing
رسته دارایی دارایی
financed
رسته دارایی دارایی
finance
رسته دارایی دارایی
finances
رسته دارایی دارایی
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
property
دارایی
holding
دارایی
wealth
دارایی
fortune
دارایی
asset
دارایی
portfolio
دارایی
portfolios
دارایی
estates
دارایی
means
دارایی
estate
دارایی
fortunes
دارایی
financing
دارایی
purses
دارایی
pursing
دارایی
possession
دارایی
finances
دارایی
finance
دارایی
pursed
دارایی
financed
دارایی
purse
دارایی
hab
داشتن دارایی
personalty
دارایی شخصی
personal state
دارایی منقول
intendant
پیشکار دارایی
inventory
دفتر دارایی
financial agency
اداره دارایی
assets
مایملک دارایی
equity
دارایی شرکاء
equities
دارایی شرکاء
finance ministry
وزارت دارایی
assets and equities
دارایی ودیون
finance office
اداره دارایی
installation property
دارایی قسمت
possession
دارایی متصرفات
finance officer
افسر دارایی
thing
اسباب دارایی
current assets
دارایی جاری
liabilities and assets
بدهی و دارایی
circulating asset
دارایی جاری
fortune
دارایی ثروت
ministry of f.
وزارت دارایی
the furniture of ones pocket
دارایی جیب
hereditament
دارایی غیرمنقول
property tax
مالیات دارایی
temporality
دارایی دینوی
Chancellor of the Exchequer
وزیر دارایی
current asset
دارایی جاری
Chancellors of the Exchequer
وزیر دارایی
fortunes
دارایی ثروت
personal chattels
دارایی منقول
money bag
دارایی دولت
weals
ثروت دارایی
capital goods
دارایی ثابت
cham cell or of the e.
وزیر دارایی
circulating asset
دارایی در گردش
weal
ثروت دارایی
private property
دارایی شخصی
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
dedicated assets
دارایی وقف شده
finances
قسمت مالی یا دارایی
financed
قسمت مالی یا دارایی
property book
دفتر دارایی یکان
personal property
دارایی شخصی منقول
paraphernal
وابسته به دارایی شخصی زن
belonging
متعلقات واموال دارایی
holding
دراختیار داشتن دارایی
finance
قسمت مالی یا دارایی
private property
دارایی شخصی بلامعارض
immovable
دارایی غیر منقول
real account
حساب دارایی غیرمنقول
real property
دارایی غیر منقول
personal chattels
دارایی شخصی منقول
jointure
دارایی مشترک زن و شوهر
hotch
سرجمع کردن دارایی
to come into a property
دارایی را بدست اوردن
disinvestment
خرج دارایی بی چیزی
capital account
حساب دارایی وسرمایه
hereditaments
دارایی غیر منقول
financing
قسمت مالی یا دارایی
church warden
متصدی دارایی کلیسا
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
The ministry of economic affairs and finance
وزارت امور اقتصاد و دارایی
to sell up a debtor
دارایی بدهکاری راگروکشیدن وفروختن
inventory reconciliation
تطابق موجودی با دارایی یکان
state of in her itance
ملک یا دارایی قابل توارث
appreciation
افزایش ارزش دارایی و موجودی
appreciations
افزایش ارزش دارایی و موجودی
installation property book
دفتر دارایی قسمت یا یکان
inventorial
مربوط به دفتر دارایی فهرستی
chattel
مال منقول دارایی شخصی
contents of a vessel
دارایی یامحتویات فرف مظروف
heir in tail
وارث دارایی حبس شده
realty
دارایی غیرمنقول و نمائات و منضمات ان
benefical owner of an estate
مالک بهره برداریک دارایی
impropriator
تفریط کننده دارایی کلیسا
realty
دارایی غیر منقول ملک
assets
ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
adventitious property
دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
finances
علم دارایی تهیه پول کردن
heirloom
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
capitalization unit
هزینهای که صرف دارایی ثابت میشود
financing
علم دارایی تهیه پول کردن
all that property
تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
finance
علم دارایی تهیه پول کردن
financed
علم دارایی تهیه پول کردن
i parted from
تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
jus mariti
حق مرد نسبت به دارایی منقول زنش
heirlooms
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
sell up a debtor
دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
capital assets
دارایی طویل المده اعم ازمالی واعتباری
hotchpot
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
impropriation
دادنی دارایی کلیسا و مانند ان بغیر روحانیون
insured
کسی که زندگی و دارایی اش بیمه شده باشد
to make a f.
دارایی یاثروت بهم زدن متمول شدن
chancery
مقام وزارت دارایی دفتر مهردار سلطنتی
capitalized expense
در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
dowagers
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
levy a sum on a person's property
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
parapherna
بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
an insolvent estate
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
dowager
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
onerous property
دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
asset
جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
current liability
اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
assessed value
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
paraphernalia
دارایی شخصی زن که بعد ازمرگ شوهر علاوه بر جهیزیه و منضمات ان به وی می رسد
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
dower
درCL این مقدار معادل ثلث کل دارایی مرد اعم از اعیان وعرصه است که به طریق عمری به زوجه اش واگذار میشود
accelerated depreciation
استهلاک زودرس
[روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
current maturity
قیمت دفتری دارایی در موقع فروش یا تبدیل مظنه روز نرخ روز
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
escheat
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
inventory control
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
current ratio
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
adjustment
تنظیم
alignments
تنظیم
formulation
تنظیم
alignment
تنظیم
spreading
تنظیم
regulation
تنظیم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com