Dictiornary-Farsi | تنظیم غلطک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
adjustment of rools	تنظیم غلطک


Other Matches

sight adjustment	تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station	ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune	تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes	تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
cylinder	غلطک
camslide	غلطک
cylinders	غلطک
rollers	غلطک
drummed	غلطک
pully	غلطک
drum	غلطک
roller	غلطک
guide roller	غلطک راهنما
grooved roll	غلطک شیاردار
roller conveyor	غلطک حمال
tamping roller	غلطک لرزاننده
roller conveyor	غلطک بالابر
vibrating roller	غلطک ارتعاشی
bottom roll	غلطک ماتریسی
vibrating roller	غلطک لرزان
roadwheel	غلطک شنی
dummy roll	غلطک کور
center disc roll	غلطک دیسکی
hand roller	غلطک دستی
hydraulic roller	غلطک ئیدرولیکی
rolling	غلطک زنی
idle roll	غلطک کور
drag roll	غلطک کششی
drum controller	غلطک فرمان
pilger roll	غلطک زائر
range spotting	تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune	تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes	تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
rollers	ماشین غلطک زنی
carrier	حامل غلطک حمال
tandem roller	غلطک وزنی پشت سر هم
tampering	غلطک پاچه بزی
roller bearing	یاطاقان غلطک دار
backing pawl	غلطک پشت بند
roadwheel arm	بازوی غلطک شنی
elliptical roller	غلطک بیضی شکل
straightening roll	غلطک مستقیم کنی
sheep foot roller	غلطک پاچه بزی
carriers	حامل غلطک حمال
roller	ماشین غلطک زنی
backing roll	غلطک پشت بند
paint roller	غلطک رنگ کاری
back up roll	غلطک پشت بند
flail tank	تانک غلطک دار ضد مین
becking mill	غلطک برای افزایش طول
drum miller	دستگاه فرز غلطک گردان
road roller	غلطک ویژه جاده صاف کنی
pages	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
dinner wagon	میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
paint roller mill	غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
rheostat	دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic	دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration	تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
roll on roll off	روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
sight alinement	تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
sidelay	تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go	اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring	حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
rolled asphalt	بتن قیری یا بتن اسفالتی اسفالت غلطک خورده
mine sweeper	کشتی مین روب غلطک مین جمع کن
trimsize	اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed	سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
friction feed	تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
high burst ranging	تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
calibration	تنظیم
set out	تنظیم
regulation	تنظیم
formulation	تنظیم
timing	تنظیم
spreading	تنظیم
alignments	تنظیم
adjustment	تنظیم
alignment	تنظیم
shaping regulating	تنظیم
regularization	تنظیم
adjustments	تنظیم
indictments	تنظیم کیفرخواست
spark setting	تنظیم جرقه
range adjustment	تنظیم مسافت
attends	تنظیم کردن
pressure regulator	شیر تنظیم
attend	تنظیم کردن
pressure adjustment	تنظیم فشار
conduction	هدایت تنظیم
attending	تنظیم کردن
setting ring	حلقه تنظیم
purity adjustment	تنظیم خلوص
range adjustment	تنظیم برد
indictments	تنظیم ادعانامه
adjust	تنظیم کردن
body alinement	تنظیم بدن
rocker gear	تنظیم جاروبک
redact	تنظیم کردن
regulable	تنظیم پذیر
regularizer	تنظیم کننده
regiment	تنظیم کردن
rheostat regulation	تنظیم با رئوستا
regulating valve	سوپاپ تنظیم
set screw	پیچ تنظیم
speed adjustment	تنظیم سرعت
adjusts	تنظیم کردن
indictment	تنظیم کیفرخواست
indictment	تنظیم ادعانامه
variability	قابلیت تنظیم
set up	تنظیم کردن
set the watch	تنظیم نگهبانی
timing	تنظیم وقت
range calibration	تنظیم مسافت
regiments	تنظیم کردن
regulating switch	کلید تنظیم
regularised	تنظیم کردن
electronic tuning	تنظیم الکترونی
automatic regulation	تنظیم خودکار
air adjustment	تنظیم هوا
adjustment of fire	تنظیم تیر
adjusting point	نقطه تنظیم
adjusability	قابلیت تنظیم
regulators	تنظیم کننده
regulator	تنظیم کننده
adjusted	تنظیم شده
family planning	تنظیم خانواده
frequency tuning	تنظیم فرکانس
framer	تنظیم کننده
electronic control	تنظیم الکترونیکی
expanded contrast	تنظیم کنتراست
crystal control	تنظیم با بلور
corrector	تنظیم کننده
fine adjustment	تنظیم فریف
fine adjustment	تنظیم دقیق
fine setting	تنظیم دقیق
fine setting	تنظیم میکرومتری
focusing control	تنظیم تمرکز
check valve	شیر تنظیم
check gate	دریچه تنظیم
cascade control	تنظیم زنجیری
carburetor adjustment	تنظیم کاربراتور
cam type regulation	تنظیم بادامکی
caliper setting	تنظیم پرگار
hand regulation	تنظیم با دست
adjustable	قابل تنظیم
adjustable	تنظیم پذیر
formulating	تنظیم کردن
formulates	تنظیم کردن
formulated	تنظیم کردن
formulate	تنظیم کردن
precision adjustment	تنظیم دقیق
preset	پیش تنظیم
regularizing	تنظیم کردن
regularizes	تنظیم کردن
regularized	تنظیم کردن
regularize	تنظیم کردن
regularising	تنظیم کردن
classifies	تنظیم کردن
classify	تنظیم کردن
indicement	تنظیم ادعانامه
inductive tuning	تنظیم القائی
inductive tuning	تنظیم پرمئابیلیته
initial adjustment	تنظیم صفر
jack screw	پیچ تنظیم
lay down	تنظیم کردن
levelling screw	پیچ تنظیم
regulation	پهنه تنظیم
line regulator	تنظیم کننده
lineup	تنظیم کردن
frame	تنظیم کردن
make out	تنظیم کردن
method of drawing up	طرز تنظیم
pilot valve	سوپاپ تنظیم
classifying	تنظیم کردن
regularises	تنظیم کردن
to set out	تنظیم کردن
calibrate	تنظیم کردن
checks	دریچه تنظیم
adjusting	تنظیم کردن
trigger control	تنظیم با ماشه
checked	دریچه تنظیم
to put in to shape	تنظیم کردن
to draw out	تنظیم کردن
to draw up	تنظیم کردن
to make out	تنظیم کردن
tunable	تنظیم پذیر
calibrated	تنظیم کردن
calibrating	تنظیم کردن
vertical adjustment	تنظیم عمودی
adjustments	تنظیم کردن
adjustments	تنظیم تطبیق
vertical justification	تنظیم عمودی
will adjust	تنظیم می کنم
tunably	تنظیم پذیر
tuneable	تنظیم پذیر
voltage regulation	تنظیم ولتاژ
calibrates	تنظیم کردن
alignments	تنظیم انطباق