Dictiornary-Farsi | تنظیم پرگار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
caliper setting	تنظیم پرگار


Other Matches

calipers	پرگار
pair of compasses	پرگار
pairs of compasses	پرگار
dividers	پرگار
compasses	پرگار
bow compasses	پرگار
compass	پرگار
interlaced	پرگارجای پرگار
divider	پرگار تقسیم
hair compass	پرگار سوزنی
beam compass	پرگار بازودار
compass	پرگار قطب نما
calipers	پرگار برای سنجش
abac scale	پرگار قوس سنج
callipers	پرگار قطر پیما
caliper	پرگار اهنی اندازه گیر
sight adjustment	تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station	ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
micrometer caliper	پرگار مخصوص اندازه گیری اشیاء خیلی ریز
tunes	تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune	تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
bow compass	نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
calliper	نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
caliper	نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
range spotting	تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes	تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune	تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
paged	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
calibration	تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic	دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat	دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement	تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
go no go	اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay	تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring	حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
calibrated air speed	سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize	اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
high burst ranging	تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
timing	تنظیم
shaping regulating	تنظیم
calibration	تنظیم
adjustment	تنظیم
set out	تنظیم
regularization	تنظیم
spreading	تنظیم
regulation	تنظیم
formulation	تنظیم
alignment	تنظیم
alignments	تنظیم
adjustments	تنظیم
rocker gear	تنظیم جاروبک
hand regulation	تنظیم با دست
adjusting	تنظیم کردن
adjust	تنظیم کردن
lay down	تنظیم کردن
indicement	تنظیم ادعانامه
line regulator	تنظیم کننده
inductive tuning	تنظیم القائی
adjusts	تنظیم کردن
inductive tuning	تنظیم پرمئابیلیته
initial adjustment	تنظیم صفر
lineup	تنظیم کردن
jack screw	پیچ تنظیم
levelling screw	پیچ تنظیم
make out	تنظیم کردن
preset	پیش تنظیم
pressure adjustment	تنظیم فشار
pressure regulator	شیر تنظیم
purity adjustment	تنظیم خلوص
range adjustment	تنظیم برد
regulable	تنظیم پذیر
redact	تنظیم کردن
range of adjustment	ناحیه تنظیم
precision adjustment	تنظیم دقیق
pilot valve	سوپاپ تنظیم
method of drawing up	طرز تنظیم
regulating switch	کلید تنظیم
rheostat regulation	تنظیم با رئوستا
range calibration	تنظیم مسافت
regiments	تنظیم کردن
regiment	تنظیم کردن
regulating valve	سوپاپ تنظیم
regularizer	تنظیم کننده
range adjustment	تنظیم مسافت
frequency tuning	تنظیم فرکانس
adjustable	تنظیم پذیر
air adjustment	تنظیم هوا
frame	تنظیم کردن
automatic regulation	تنظیم خودکار
classifying	تنظیم کردن
classify	تنظیم کردن
classifies	تنظیم کردن
formulating	تنظیم کردن
formulates	تنظیم کردن
formulated	تنظیم کردن
formulate	تنظیم کردن
adjustment of rools	تنظیم غلطک
adjustment of fire	تنظیم تیر
adjustable	قابل تنظیم
family planning	تنظیم خانواده
adjusted	تنظیم شده
regulator	تنظیم کننده
regulators	تنظیم کننده
regulation	پهنه تنظیم
adjusability	قابلیت تنظیم
adjusting point	نقطه تنظیم
cam type regulation	تنظیم بادامکی
carburetor adjustment	تنظیم کاربراتور
cascade control	تنظیم زنجیری
indictments	تنظیم کیفرخواست
indictments	تنظیم ادعانامه
indictment	تنظیم کیفرخواست
indictment	تنظیم ادعانامه
variability	قابلیت تنظیم
timing	تنظیم وقت
electronic control	تنظیم الکترونیکی
electronic tuning	تنظیم الکترونی
expanded contrast	تنظیم کنتراست
fine adjustment	تنظیم فریف
fine adjustment	تنظیم دقیق
fine setting	تنظیم دقیق
fine setting	تنظیم میکرومتری
focusing control	تنظیم تمرکز
crystal control	تنظیم با بلور
corrector	تنظیم کننده
regularizing	تنظیم کردن
regularizes	تنظیم کردن
regularized	تنظیم کردن
regularize	تنظیم کردن
regularising	تنظیم کردن
regularises	تنظیم کردن
regularised	تنظیم کردن
attends	تنظیم کردن
attending	تنظیم کردن
attend	تنظیم کردن
check gate	دریچه تنظیم
check valve	شیر تنظیم
conduction	هدایت تنظیم
body alinement	تنظیم بدن
framer	تنظیم کننده
trigger control	تنظیم با ماشه
tunable	تنظیم پذیر
tunably	تنظیم پذیر
tuneable	تنظیم پذیر
calibrated	تنظیم کردن
to set out	تنظیم کردن
to put in to shape	تنظیم کردن
to make out	تنظیم کردن
adjustments	تنظیم تطبیق
adjustment	تنظیم کردن
thermostatic regulation	تنظیم با دماپای
calibrate	تنظیم کردن
to draw out	تنظیم کردن
alignment	صف بندی تنظیم
calibrates	تنظیم کردن
regulating	تنظیم کردن
regulates	تنظیم کردن
regulated	تنظیم کردن
depth adjustment	تنظیم عمیق
vertical adjustment	تنظیم عمودی
calibrating	تنظیم کردن
vertical justification	تنظیم عمودی
voltage regulation	تنظیم ولتاژ
will adjust	تنظیم می کنم
regulate	تنظیم کردن
thermoregulation	تنظیم دمایی
tune	تنظیم کردن
alignments	صف بندی تنظیم
stup string	رشته تنظیم
alignment	تنظیم انطباق
setting ring	حلقه تنظیم
set up	تنظیم کردن
alignments	تنظیم انطباق
checks	دریچه تنظیم
spark setting	تنظیم جرقه
check	دریچه تنظیم
speed adjustment	تنظیم سرعت
tunes	تنظیم کردن
arrangements	ترتیب تنظیم
arrangement	ترتیب تنظیم
set the watch	تنظیم نگهبانی
set screw	پیچ تنظیم
checked	دریچه تنظیم
adjustments	تنظیم کردن
thermoregulation	تنظیم حرارت
to draw up	تنظیم کردن
adjustable buckle	سگک قابل تنظیم
adjustable antenna	آنتن قابل تنظیم
pre-setting	از پیش تنظیم کردن
field lens adjustment	زمینه تنظیم لنز
adjustable catch	دستگیره قابل تنظیم
pre-sets	از پیش تنظیم کردن
flame adjustment wheel	چرخ تنظیم شعله
full-load adjustment screw	پیچ تنظیم الکتریکی
height adjustment foot	پایه تنظیم ارتفاع
pre-set	از پیش تنظیم کردن
elevation adjustment	تنظیم کننده بالابر
fine adjustment knob	دکمه تنظیم دقیق