Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (14 milliseconds)
English
Persian
abhor
تنفر داشتن از
abhorred
تنفر داشتن از
abhorring
تنفر داشتن از
abhors
تنفر داشتن از
mislike
تنفر داشتن از
Search result with all words
detest
تنفر داشتن از بیزار بودن از
detesting
تنفر داشتن از بیزار بودن از
detests
تنفر داشتن از بیزار بودن از
abominate
تنفر داشتن
abominated
تنفر داشتن
abominates
تنفر داشتن
abominating
تنفر داشتن
nurse a grudge
<idiom>
احساس تنفر از بعضی مردم را داشتن
Other Matches
disgust
تنفر
disgusts
تنفر
abhorrence
تنفر
misogyny
تنفر از زن
distaste
تنفر
disrelish
تنفر
repellence
تنفر
abhorrently
با تنفر
loathing
تنفر
indignantly
با تنفر
teen
تنفر
execration
تنفر
resentment
تنفر
detestation
تنفر
hatred
تنفر
revulsion
تنفر شدید
dislikeable
قابل تنفر
dislikable
قابل تنفر
hate
نفرت تنفر
hated
نفرت تنفر
hates
نفرت تنفر
Finifugal
<adj.>
تنفر از پایان
hating
نفرت تنفر
revulsive
تنفر اور
abhorrer
تنفر کننده
thumb one's nose
<idiom>
با تنفر نگاه کردن
the public
[popular]
odium
تنفر مردم عمومی
prejudice agaiast a person
بیزاری و تنفر بی جهت از کسی
leave a bad taste in one's mouth
<idiom>
حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
(the) creeps
<idiom>
احساس تنفر ویا ترس شدید
we abhor a traitor
از شخص خائن تنفر و بیم داریم
booed
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booing
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boo
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boos
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boh
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
dislike
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliking
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislikes
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
not give someone the time of day
<idiom>
تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
satiety of life
بیزاری یا سیری از عمر
[چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
revolt
شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
revolts
شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lackvt
کم داشتن
possesses
داشتن
to go hot
تب داشتن
lack
کم داشتن
bear
داشتن
bear
در بر داشتن
doubt
شک داشتن
doubted
شک داشتن
doubting
شک داشتن
bears
داشتن
doubts
شک داشتن
possessing
داشتن
wanted
کم داشتن
intercommon
داشتن
owns
داشتن
to hold a meeting
داشتن
redolence
بو داشتن
lacked
کم داشتن
lacks
کم داشتن
to be feverish
تب داشتن
to be in a f.
تب داشتن
to have f.
تب داشتن
monogyny
داشتن یک زن
bears
در بر داشتن
have
داشتن
relieves
داشتن
own
داشتن
to hold
داشتن
relieving
داشتن
to possess
داشتن
want
کم داشتن
to have
داشتن
owning
داشتن
relieve
داشتن
possess
داشتن
owned
داشتن
to have possession of
داشتن
having
داشتن
belonged
تعلق داشتن
corresponded
رابطه داشتن
overlap
اشتراک داشتن
confides
اعتماد داشتن به
confided
اعتماد داشتن به
importing
اهمیت داشتن
imported
اهمیت داشتن
spare
دریغ داشتن
spared
دریغ داشتن
confide
اعتماد داشتن به
belongs
تعلق داشتن
correlation
ارتباط داشتن
correspond
رابطه داشتن
fluctuates
نوسان داشتن
fluctuated
نوسان داشتن
debts
بدهی داشتن
debt
بدهی داشتن
overlap
اصطکاک داشتن
fluctuate
نوسان داشتن
raises
برپا داشتن
bestowing
ارزانی داشتن
bestowed
ارزانی داشتن
bestow
ارزانی داشتن
liaised
بستگی داشتن
liaise
بستگی داشتن
liaised
رابطه داشتن
liaises
رابطه داشتن
liaises
بستگی داشتن
abhor
بیم داشتن از
bestows
ارزانی داشتن
last
دوام داشتن
lasted
دوام داشتن
raise
برپا داشتن
suspends
معوق داشتن
suspending
معوق داشتن
suspend
معوق داشتن
corresponds
رابطه داشتن
liaise
رابطه داشتن
represented
نمایندگی داشتن
lasts
دوام داشتن
import
اهمیت داشتن
mind
در نظر داشتن
mind
تصمیم داشتن
liked
دوست داشتن
like
دوست داشتن
may
امکان داشتن
declaring
افهار داشتن
possess
در تصرف داشتن
possesses
در تصرف داشتن
possessing
در تصرف داشتن
declares
افهار داشتن
minding
تصمیم داشتن
minding
در نظر داشتن
outclasses
برتری داشتن بر
outclassing
برتری داشتن بر
to have something at one's disposal
چیزی داشتن
outclassed
برتری داشتن بر
to have something
چیزی داشتن
outclass
برتری داشتن بر
minds
در نظر داشتن
minds
تصمیم داشتن
declare
افهار داشتن
desiring
میل داشتن
affects
تمایل داشتن
affects
دوست داشتن
affect
تمایل داشتن
affect
دوست داشتن
hankers
اشتیاق داشتن
hankered
اشتیاق داشتن
likes
دوست داشتن
rolls
تلاطم داشتن
rolled
تلاطم داشتن
roll
تلاطم داشتن
require
لازم داشتن
required
لازم داشتن
desires
میل داشتن
desire
میل داشتن
represents
نمایندگی داشتن
represent
نمایندگی داشتن
to have in mind
در نظر داشتن
belong
تعلق داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com