Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 64 (5 milliseconds)
English
Persian
You can lift the piano alone.
تنهائی نمی توانی پیانو رابلند کنی
Other Matches
Lift up the table.
سرمیز رابلند کن
Well discuss it at dinner.
سرت رابلند کن ببینم
They pinched my keys.
کلیدهایم رابلند کردند
Those who agree,raise their hands.
موافقین دستهایشان رابلند کنند
upheave
از زیر چیزی رابلند کردن
loneliness
تنهائی
friendlessness
تنهائی
solitariness
تنهائی
solitarily
به تنهائی
singleness
تنهائی انفراد
To feel lonely (lonesme).
احساس تنهائی کردن
To live a seeluded life.
درگوشه تنهائی بسر بردن
peanoforte
پیانو
pianoforte
پیانو
piano or pianoforte
پیانو
pianofortes
پیانو
piano
پیانو
pianos
پیانو
ambidextrality
دو سو توانی
infirmity
نا توانی
ambidexterity
دو سو توانی
equipotentiality
هم توانی
impuissance
نا توانی
He plays the piano too
پیانو هم می زند
peanoforte
نوعی پیانو
pianist
نوازنده پیانو
pianist
پیانو نواز
pianists
نوازنده پیانو
pianists
پیانو نواز
noting
کلید پیانو
note
کلید پیانو
notes
کلید پیانو
player piano
پیانو خودکار
power function
تابع توانی
power law
قانون توانی
exponential curve
منحنی توانی
power spectrum
طیف توانی
piano player
اسباب پیانو زنی
tuning hammer
کلید کوک پیانو
music stool
کرسی پیانو زنان
power series
سری توانی
[ریاضی]
Can you stay over night?
می توانی شب را با ما (نزد ما ) بمانی ؟
piano accordion
اکوردئون جا انگشتی دارشبیه پیانو
Can you wait until tommorrow?
می توانی تافردا صبر کنی ؟
internal power
توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
italian game
بازی شطرنج ایتالیایی جوئوکو پیانو
giuoco piano
جوئوکو پیانو در بازی شطرنج ایتالیایی
boogie woogie
نواختن پیانو باضربات تند وضربهای
celesta
نوعی الت موسیقی شبیه پیانو
centre holding variation
واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
you can't have it both ways.
<idiom>
نمی توانی هم خدا را بخواهی و هم خرما.
See if you can regulate the expenditures .
ببین می توانی هزینه ها رامنظم کنی
You can be sure of that!
در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
Could you lend me some money ?
می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
Can you prove it to me?
آیا می توانی آنرا به من ثابت کنی ؟
accompanists
همراهی کننده با اواز یاسازی چون پیانو
accompanist
همراهی کننده با آواز یا سازی چون پیانو
Could you watch my bag
[for me]
until I get back?
آیا می توانی مواظب کیف من باشی تا من بر گردم؟
Can you reckon the cost of the trip?
هزینه سفر رامی توانی حساب کنی ؟
See if you can unite the dead knot .
ببین این گره کور را می توانی باز کنی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
exponent
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponents
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com