English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
baring the king تنها کردن شاه شطرنج
Other Matches
bare king شاه تنها یا بی یاور شطرنج
sicilian attack حمله سیسیلی شطرنج گشایش انگلیسی شطرنج
kick back <idiom> تنها استراحت کردن
to live to oneself تنها زندگی کردن
rat race <idiom> رها کردن ،تنها گذاشتن
one-track mind <idiom> تنها به یک چیز فکر کردن
lip service <idiom> تنها زبونی موافقت کردن
live out of a suitcase <idiom> تنها بایک چمدان زندگی کردن
to play at chess شطرنج بازی کردن
To checkmate . مات کردن ( د ربازی شطرنج )
adjusting مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjusts مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjust مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
merest تنها
solo تنها
soles تنها
unaccompanied تنها
solos تنها
just تنها
mere تنها
solitarily تنها
out in the cold <idiom> تنها
uniquely تنها
loneliest تنها
solitary تنها
lonelier تنها
unique تنها
only تنها
lonely تنها
single handed تنها
single تنها
sole تنها
by yourself تنها
alone تنها
single-handed تنها
by one,s self تنها
lone تنها
solus تنها
by oneself تنها
exclusive تنها
single line خط تنها
recluses تنها
by it self تنها
recluse تنها
siolus تنها
soles تنها انحصاری
read only تنها خواندنی
Do not leave me alone. من را تنها نگذار.
sole شالوده تنها
he alone went تنها اورفت
asides صحبت تنها
aside صحبت تنها
single تنها یک نفری
singly تنها انفرادا
bare handed دست تنها
single haneded دست تنها
soli تنها خوانان
fly by the seat of one's pants <idiom> دست تنها
to pull a lone oar تنها کارکردن
lone electron الکترون تنها
lonesome تنها وبیکس
leave alone تنها گذاردن
sole تنها انحصاری
bread alone تنها نان
sole argument تنها دلیل
strands تنها گذاشتن
soles شالوده تنها
strand تنها گذاشتن
wirte only تنها نوشتن
but نه تنها بطور محض
to pull a lone oar تنها پارو زدن
to reckon with out one's host تنها به قاضی رفتن
adhoc تنها به این منظور
To go alone to the judge . <proverb> تنها به قاضى رفتن.
out of pure mischief تنها از روی بدجنسی
monological تنها سخن گو خودگووخودشنو
lonely hearts تنها و جویای همدم
lone pair electron زوج الکترون تنها
not only he came but نه تنها امد بلکه
leave in the lurch <idiom> دست تنها گذاشتن
Come along and keep me company. بامن بیا تا تنها نباشم
zoon تنها محصول یک نطفه واحد
fair-weather friend <idiom> شخصی که تنها دوست است
photon تنها یک الکترون تابش شود
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
i did it only for your sake تنها به خاطرشما این کار را کردم
Leave her alone. اورا تنها (بحال خود ) بگذار
tapping ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tapped ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tap ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
His only aim and object is to make afortune . تنها قصدش پولدار شدن است
i was reserved for it تنها برای من مقدر شده بود
endorsement in blank فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
monarchs پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
monarch پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
This is the only way to guarantee that ... تنها راه برای تضمین این است که ...
only death does not tell lies تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
My only problem is money . تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
peripheral و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
You alone can help me. تنها (فقط )شما می توانید کمکم کنید
letter-box company شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
I am obsessed by fear of unemployment . تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
HD ارسال داده تنها در یک جهت روی کانال یک سویه
tuners زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuner زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
chess شطرنج
rook رخ شطرنج
rooks رخ شطرنج
chequer شطرنج
al fil شطرنج
to disturb any one's privacy کسیرا تنها یا اسوده نگذاشتن مخل اسایش کسی شدن
sleeping partner شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
sleeping partners شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
unilateral contract پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
chessomania شیفتگی شطرنج
chessist شطرنج دوست
master استاد شطرنج
postal chess شطرنج مکاتبهای
pignorate پیاده شطرنج
chess olympiad المپیاد شطرنج
chessophrenetic متعصب شطرنج
chessboard تخته شطرنج
checker خانه شطرنج
chessboards تخته شطرنج
rapid transit شطرنج سریع
crampet game بازی شطرنج
mastered استاد شطرنج
chess master استاد شطرنج
chess man مهره شطرنج
chess machine ماشین شطرنج
traditional chess شطرنج استاندارد
queen وزیر شطرنج
queens وزیر شطرنج
rules of chess قوانین شطرنج
chessist شطرنج باز
chess clock ساعت شطرنج
chequer wise شطرنج وار
chequer خانه شطرنج
chess oscar اسکار شطرنج
pieces مهره شطرنج
piece مهره شطرنج
chess problem مسئله شطرنج
masters استاد شطرنج
lightning chess شطرنج سریع
chessmen مهره شطرنج
chessman مهره شطرنج
progressive chess شطرنج سریع
chess board صفحه شطرنج
squaring خانه شطرنج
squared خانه شطرنج
a game of chess یک مسابقه شطرنج
man مهره شطرنج
pawn پیاده شطرنج
impledge پیاده شطرنج
pawned پیاده شطرنج
pawning پیاده شطرنج
pawns پیاده شطرنج
mans مهره شطرنج
square خانه شطرنج
bishop فیل شطرنج
passer رونده شطرنج
squares خانه شطرنج
bishop pairs دو فیل شطرنج
bishops فیل شطرنج
bad bishop فیل بد شطرنج
front de liberation national فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
slandering درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandered درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slander درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
restricted propellant سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
This is important, not only today, but also and especially for the future. این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
slanders درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
cantilever تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
outpost پایگاه نفوذی شطرنج
consultation chess بازی شطرنج مشورتی
outposts پایگاه نفوذی شطرنج
blundered اشتباه فاحش در شطرنج
blunder اشتباه فاحش در شطرنج
candidate move حرکت انتخابی شطرنج
Americans تورنمنت دورهای شطرنج
boarded صفحه یامیز شطرنج
round-robin تورنمنت دورهای شطرنج
American تورنمنت دورهای شطرنج
black بازیگر دوم شطرنج
blundering اشتباه فاحش در شطرنج
cordon حبس شاه شطرنج
blunders اشتباه فاحش در شطرنج
majority اکثریت پیادهای شطرنج
ending اخر بازی شطرنج
sicilian defence دفاع سیسیلی شطرنج
book move حرکت کتابی شطرنج
endings اخر بازی شطرنج
majorities اکثریت پیادهای شطرنج
grandmasters استاد بزرگ شطرنج
grandmaster استاد بزرگ شطرنج
cordons حبس شاه شطرنج
board صفحه یامیز شطرنج
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com