English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
flumming تنگ کردن مقطع جریان اب
Other Matches
poiseuille flow جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
venturi کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
diffuser area ratio نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
syllabify تقسیم به هجای مقطع کردن
geometrical percentage درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
cross section مقطع
segment مقطع
profiled مقطع
segments مقطع
profile مقطع
profiles مقطع
section مقطع
tablature مقطع
sections مقطع
profiling مقطع
cutting مقطع
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
oblique section مقطع اریب
transition section مقطع تبدیل
cross reaction سطح مقطع
oblique section مقطع مایل
transverse section مقطع عرضی
aerofoil مقطع ایرودینامیکی
absorption cross section مقطع جذب
necking تنگی مقطع
structural section مقطع سازهای
lobule مقطع کوچک
half section نیم مقطع
trough section مقطع ناودانی
airfoil مقطع ایرودینامیکی
cross section سطح مقطع
cross section مقطع عرضی
conic section مقطع مخروطی
coil section مقطع بوبین
sectional area سطح مقطع
profiles مقطع عرضی
root section مقطع ریشه
areas سطح مقطع
area سطح مقطع
profiling مقطع عرضی
rectangular section مقطع مستطیلی
soil profile مقطع خاک
profiled مقطع عرضی
profile مقطع عرضی
compact section مقطع فشرده
circular cross section مقطع گرد
cross section area سطح مقطع
horseshoe shaped section مقطع نعل اسبی
work surface سطح مقطع اصلی
inelastic cross section مقطع برخورد ناکشسان
total effective collision cross section سطح مقطع موثر کل
work surfaces سطح مقطع اصلی
transection برش یا مقطع عرضی
box spar تیرکهای با مقطع مربع
cross sectional data داده ها در یک مقطع زمانی
cross sectional area سطح مقطع عرضی
cross section سطح مقطع عرضی
cross section سطح مقطع موثر
interrupted quick flashing light چشمک زن تند مقطع
intermediate frequency section مقطع فرکانس میانی
vintage model الگوی مقطع زمانی
box section مقطع قوسی سکل
egg shaped section مقطع تخم مرغی
uncurtailed bars ارماتور بدون تقلیل مقطع
effective collision cross section سطح مقطع برخورد موثر
winding crodd section سطح مقطع سیم پیچی
form grind سنگ زدن در مقطع طولی
cross section نیمرخ پهنا مقطع موثر
blade station موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
con di nozzle نازل موتورجت با مقطع همگرا
rhombus wing بالی با سطح مقطع متقارن
podite مقطع با بند پای بندپایان
flow جریان جاری کردن
flows جریان جاری کردن
switches جریان را عوض کردن
switched جریان را عوض کردن
flowed جریان جاری کردن
switch جریان را عوض کردن
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow سیلان جریان فلوی جریان
standard egg section مقطع تخم مرغی شکل معمولی
reflow فروکش کردن جریان مجدد
To swim against the current. بر خلاف جریان آب شنا کردن
grid current limiting محدود کردن جریان شبکه
three square سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
economic section انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
syllabary جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
electrolyze تجزیه کردن بوسیله جریان برق
damper الت میزان کردن جریان هوا
parallel aerofoil ایرفویلی که سطح مقطع ان درتمام طول ان ثابت باشد
hachures خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
throttle جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
to strive against the stream <idiom> بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to buck the trend <idiom> بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to swim against the tide <idiom> بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
throttling جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttles جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttled جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
processes جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
process جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
weather helm تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
deflector صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
fanned 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanning 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fan 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
mandrel جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
plenum chamber محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
barns واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
barn واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
contraction ratio نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
syllables جزء کلمه مقطع کلمه
profile drag پسای مقطع پسای نیمرخ
syllable جزء کلمه مقطع کلمه
at this age [در این مقطع سنی] [در این سنین] [در این سن]
rheostome جریان بر
afoot در جریان
flushing جریان
runoff جریان
rede جریان
flush جریان
flushes جریان
inset جریان
insets جریان
twayblade جریان
process جریان
processes جریان
gushed جریان
effluvium جریان
circulation جریان
circulations جریان
tide جریان
gush جریان
stream جریان
stream جریان اب
streams جریان اب
streams جریان
streamed جریان اب
currents جریان
against the stream بر ضد جریان اب
affluxion جریان
afflux جریان
total current جریان کل
streamed جریان
gushes جریان
flowline خط جریان
flow جریان
income جریان
course جریان
flows جریان
proceeding جریان
flowed جریان
in the air <idiom> جریان
in hand در جریان
going جریان
fluor جریان
coursed جریان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com