English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (4 milliseconds)
English Persian
intolerable تن در ندادنی بی نهایت
Other Matches
indiscernible able تمیز ندادنی
inadaptable توافق ندادنی
inadaptable وفق ندادنی
indefeasible از دست ندادنی
immitigable سبک نشدنی تسکین ندادنی
uncompromising تسلیم نشو تمکین ندادنی
insufferable تن در ندادنی غیر قابل تحمل
uncompromisingly تسلیم نشو تمکین ندادنی
indistinguishable غیر قابل تشخیص تمیز ندادنی
in the extreme بی نهایت
to an extreme بی نهایت
screamingly بی نهایت
to infinity تا نهایت
infintesimal بی نهایت
omega نهایت
outrance نهایت
plaguily بی نهایت
to a fault بی نهایت
to infinity بی نهایت
beyond measure بی نهایت
an infinite quantity بی نهایت
infinite بی نهایت
endlessly بی نهایت
excessively بی نهایت
fearfully بی نهایت
infinity بی نهایت
extremities نهایت
an infinite بی نهایت
extremity نهایت
extreme نهایت
infinitesimal بی نهایت کوچک
sustainable energy انرژی بی نهایت
Without ( beyond , above ) price . بی نهایت قیمتی
infinite quantity مقدار بی نهایت
infinity بی نهایت [ریاضی]
to the quick بی نهایت سراسر
infinitesimal بی نهایت خرد
galactic بی نهایت بزرگ
breathlessly با نهایت اشتیاق
perfection of savagery نهایت وحشی گری
frustum جزء بی نهایت کوچک
nervous wreck آدم بی نهایت عصبانی و نگران
bundle of nerves آدم بی نهایت عصبانی و نگران
bag of nerves آدم بی نهایت عصبانی و نگران
he did his utmost نهایت کوشش را بعمل اوردن
It is dirt cheap . It is a give - away . مفت است ( بی نهایت ارزان )
use up every ounce of energy نهایت تلاش خود را به کار بستن
Ravishingly beautiful . مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
To go flat out . To make astupendous effort. غیرت بخرج دادن ( نهایت تلاش را کردن )
I was petrified. دود از کله ام بلند شد ( بی نهایت متعجب شدم )
one's light s نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
A problem is a chance for you to do your best. مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
I was absolutely infuriated. کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
The patience of job. صبر ایوب ( صبر وحوصله بی نهایت زیاد )
closed back بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com