Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (6 milliseconds)
English
Persian
coercion
تهدید واجبار
Other Matches
distraint
اکراه واجبار
coercive
از روی کره واجبار
incoercible
بدون کره واجبار
minacity
تهدید
menaced
تهدید
blackmail
تهدید
menace
تهدید
menaces
تهدید
blackmails
تهدید
blackmailing
تهدید
blackmailed
تهدید
threat
تهدید
fulmination
تهدید
intimidation
تهدید
threats
تهدید
hoid up
راهزنی با تهدید
bullyrag
تهدید کردن
threatens
تهدید کردن
menacing
<adj.>
تهدید آمیز
death thread
تهدید به مرگ
threatener
تهدید کننده
intimidatory
تهدید امیز
to show one's teeth
تهدید کردن
threat appeal
توسل به تهدید
minatory
تهدید کننده
minatory
تهدید امیز
minatorily
از روی تهدید
minaciously
تهدید کنان
minacious
تهدید کننده
launch a threat
تهدید کردن
threatened
تهدید کردن
denounced
تهدید کردن
denounce
تهدید کردن
he threatened or resingn
تهدید کرد
overhangs
تهدید کردن
overhang
تهدید کردن
menace
تهدید کردن
imminent
تهدید کننده
menaces
تهدید کردن
threatening
تهدید امیز
menaced
تهدید کردن
threateningly
تهدید امیز
threats
تهدید کردن
menacingly
از روی تهدید
threaten
تهدید کردن
racketeering
اخاذی به تهدید
threat
تهدید کردن
denouncing
تهدید کردن
denounces
تهدید کردن
menacingly
تهدید کنان
impendent
تهدید کننده اویزان
threat
دشمن تهدید کردن
terrorization
تهدید وارعاب ارعابگری
threat force
نیروی تهدید کننده
threaten with death
تهدید به قتل کردن
hectored
تهدید یا ازار کردن
threats
دشمن تهدید کردن
black
تهدید امیز عبوسانه
blacked
تهدید امیز عبوسانه
blacker
تهدید امیز عبوسانه
hectors
تهدید یا ازار کردن
hectoring
تهدید یا ازار کردن
threatened
تهدید کردن ترساندن
hector
تهدید یا ازار کردن
intimidates
با تهدید وادار کردن
intimidate
با تهدید وادار کردن
imminence
خطر تهدید کننده
threatens
تهدید کردن ترساندن
blackest
تهدید امیز عبوسانه
imminently
بطور تهدید کننده
blacks
تهدید امیز عبوسانه
threaten
تهدید کردن ترساندن
robberies
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robbery
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
deterrence
منع از راه ارعاب و تهدید
assault
تهدید به ضرب کردن کسی
assaulted
تهدید به ضرب کردن کسی
To put in an appearance .
نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
menace
چیزی که تهدید کننده است
threat study
بررسی توسعه تهدید دشمن
extorted
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorting
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
assaults
تهدید به ضرب کردن کسی
menaced
چیزی که تهدید کننده است
extorts
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
I'll show you ! just you wait !
حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
menaces
چیزی که تهدید کننده است
extort
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
Is that your final word ?
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
coast is clear
<idiom>
هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
He threatened to thrash the life out of me.
مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper !
آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
disaster recovery plan
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com