English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (8 milliseconds)
English Persian
he threatened or resingn تهدید کرد
Search result with all words
intimidation تهدید
robberies دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robbery دزدی مقرون به ازار یا تهدید
fulmination تهدید
racketeering اخاذی به تهدید
menacingly تهدید کنان
menacingly از روی تهدید
threat تهدید
threat تهدید کردن
threat دشمن تهدید کردن
threats تهدید
threats تهدید کردن
threats دشمن تهدید کردن
menace تهدید
menace چیزی که تهدید کننده است
menace تهدید کردن
menaced تهدید
menaced چیزی که تهدید کننده است
menaced تهدید کردن
menaces تهدید
menaces چیزی که تهدید کننده است
menaces تهدید کردن
threatening تهدید امیز
threateningly تهدید امیز
black تهدید امیز عبوسانه
blacked تهدید امیز عبوسانه
blacker تهدید امیز عبوسانه
blackest تهدید امیز عبوسانه
blacks تهدید امیز عبوسانه
imminent تهدید کننده
overhang تهدید کردن
overhangs تهدید کردن
extort بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorted بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorting بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorts بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
denounce تهدید کردن
denounced تهدید کردن
denounces تهدید کردن
denouncing تهدید کردن
threaten تهدید کردن ترساندن
threaten تهدید کردن
threatened تهدید کردن ترساندن
threatened تهدید کردن
threatens تهدید کردن ترساندن
threatens تهدید کردن
intimidate با تهدید وادار کردن
intimidates با تهدید وادار کردن
hector تهدید یا ازار کردن
hectored تهدید یا ازار کردن
hectoring تهدید یا ازار کردن
hectors تهدید یا ازار کردن
deterrence منع از راه ارعاب و تهدید
assault تهدید به ضرب کردن کسی
assaulted تهدید به ضرب کردن کسی
assaults تهدید به ضرب کردن کسی
blackmail تهدید
blackmailed تهدید
blackmailing تهدید
blackmails تهدید
coercion تهدید واجبار
imminence خطر تهدید کننده
bullyrag تهدید کردن
disaster recovery plan طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
hoid up راهزنی با تهدید
imminently بطور تهدید کننده
impendent تهدید کننده اویزان
intimidatory تهدید امیز
launch a threat تهدید کردن
minacious تهدید کننده
minaciously تهدید کنان
minacity تهدید
minatorily از روی تهدید
minatory تهدید امیز
minatory تهدید کننده
terrorization تهدید وارعاب ارعابگری
threat appeal توسل به تهدید
threat force نیروی تهدید کننده
threat study بررسی توسعه تهدید دشمن
threaten with death تهدید به قتل کردن
threatener تهدید کننده
to show one's teeth تهدید کردن
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper ! آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
He threatened to thrash the life out of me. مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
I'll show you ! just you wait ! حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
To put in an appearance . نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
Is that your final word ? همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
coast is clear <idiom> هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
death thread تهدید به مرگ
menacing <adj.> تهدید آمیز
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com