English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (15 milliseconds)
English Persian
imminent تهدید کننده
minacious تهدید کننده
minatory تهدید کننده
threatener تهدید کننده
Search result with all words
menace چیزی که تهدید کننده است
menaced چیزی که تهدید کننده است
menaces چیزی که تهدید کننده است
imminence خطر تهدید کننده
imminently بطور تهدید کننده
impendent تهدید کننده اویزان
threat force نیروی تهدید کننده
Other Matches
menaced تهدید
minacity تهدید
menaces تهدید
blackmail تهدید
blackmailed تهدید
blackmailing تهدید
blackmails تهدید
menace تهدید
threat تهدید
fulmination تهدید
intimidation تهدید
threats تهدید
he threatened or resingn تهدید کرد
hoid up راهزنی با تهدید
minaciously تهدید کنان
denouncing تهدید کردن
denounces تهدید کردن
denounced تهدید کردن
menacing <adj.> تهدید آمیز
threaten تهدید کردن
overhang تهدید کردن
threatens تهدید کردن
overhangs تهدید کردن
launch a threat تهدید کردن
minatorily از روی تهدید
minatory تهدید امیز
threatened تهدید کردن
intimidatory تهدید امیز
denounce تهدید کردن
to show one's teeth تهدید کردن
coercion تهدید واجبار
threatening تهدید امیز
threat appeal توسل به تهدید
menaces تهدید کردن
menace تهدید کردن
menaced تهدید کردن
bullyrag تهدید کردن
threats تهدید کردن
threat تهدید کردن
menacingly از روی تهدید
menacingly تهدید کنان
threateningly تهدید امیز
racketeering اخاذی به تهدید
death thread تهدید به مرگ
threatens تهدید کردن ترساندن
threat دشمن تهدید کردن
intimidate با تهدید وادار کردن
intimidates با تهدید وادار کردن
hectored تهدید یا ازار کردن
hector تهدید یا ازار کردن
threaten with death تهدید به قتل کردن
hectoring تهدید یا ازار کردن
threats دشمن تهدید کردن
terrorization تهدید وارعاب ارعابگری
hectors تهدید یا ازار کردن
threatened تهدید کردن ترساندن
blackest تهدید امیز عبوسانه
blacks تهدید امیز عبوسانه
blacker تهدید امیز عبوسانه
black تهدید امیز عبوسانه
threaten تهدید کردن ترساندن
blacked تهدید امیز عبوسانه
I'll show you ! just you wait ! حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
extorted بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorting بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorts بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extort بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
robberies دزدی مقرون به ازار یا تهدید
To put in an appearance . نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
deterrence منع از راه ارعاب و تهدید
assaulted تهدید به ضرب کردن کسی
robbery دزدی مقرون به ازار یا تهدید
assaults تهدید به ضرب کردن کسی
threat study بررسی توسعه تهدید دشمن
assault تهدید به ضرب کردن کسی
coast is clear <idiom> هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
He threatened to thrash the life out of me. مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
Is that your final word ? همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper ! آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
disaster recovery plan طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com