English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
impendent تهدید کننده اویزان
Other Matches
hanger اویزان کننده معلق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
imminent تهدید کننده
minatory تهدید کننده
minacious تهدید کننده
threatener تهدید کننده
imminently بطور تهدید کننده
threat force نیروی تهدید کننده
imminence خطر تهدید کننده
menaced چیزی که تهدید کننده است
menace چیزی که تهدید کننده است
menaces چیزی که تهدید کننده است
pendent اویزان
penduline اویزان
pensile اویزان
clinch اویزان
suspension bridge پل اویزان
clinching اویزان
suspension bridges پل اویزان
dangles اویزان
dangling اویزان
clinches اویزان
clinched اویزان
dangled اویزان
overhanging اویزان
dangle اویزان
dangler اویزان
suspension ladder نردبان اویزان
suspension bucket سطل اویزان
suspension cable کابل اویزان
suspension insulator مقره اویزان
monorails ترن اویزان
monorail ترن اویزان
overhangs اویزان بودن
overhang اویزان بودن
suspension اویزان کردن
suspensions اویزان اویزانی
suspensions اویزان کردن
overhead rial ریل اویزان
hitch tie گره اویزان
pendant switch کلید اویزان
basket tie گره اویزان
flappy اویزان وگشاد
suspension اویزان اویزانی
hook on اویزان کردن
suspension bow رکاب اویزان
suspends اویزان کردن
dangling اویزان بودن
dangled اویزان بودن
dangle اویزان بودن
stages نیمکت اویزان
stage نیمکت اویزان
suspend اویزان کردن
hang اویزان کردن
suspending اویزان کردن
dangles اویزان بودن
hook-up نقشه اویزان
hangs اویزان کردن
hook up نقشه اویزان
lippy پر رو دارای لب اویزان
hook-ups نقشه اویزان
fulmination تهدید
threat تهدید
threats تهدید
menaces تهدید
menaced تهدید
blackmails تهدید
blackmailing تهدید
blackmailed تهدید
blackmail تهدید
menace تهدید
minacity تهدید
intimidation تهدید
sling load بار اویزان از هواپیما
dangled اویزان کردن اویختن
hanging pawns پیادههای اویزان شطرنج
dangles اویزان کردن اویختن
to hand out از پنجره اویزان کردن
hanging scaffold چوب بست اویزان
earlobe قسمت اویزان گوش
earlobes قسمت اویزان گوش
acrochordon دارای زگیل اویزان
chapfallen دارای چانه اویزان
dangling اویزان کردن اویختن
hanging اویزان درحال تعلیق
overhangs اویزان کردن یا شدن
overhang اویزان کردن یا شدن
kiting اویزان شدن از گلایدر
basket hitch tie گره اویزان دو خفتی
dangle اویزان کردن اویختن
menacing <adj.> تهدید آمیز
minatorily از روی تهدید
threatened تهدید کردن
hoid up راهزنی با تهدید
threatens تهدید کردن
he threatened or resingn تهدید کرد
threat تهدید کردن
launch a threat تهدید کردن
bullyrag تهدید کردن
minatory تهدید امیز
threats تهدید کردن
coercion تهدید واجبار
menaced تهدید کردن
threatening تهدید امیز
denounced تهدید کردن
to show one's teeth تهدید کردن
denounces تهدید کردن
death thread تهدید به مرگ
minaciously تهدید کنان
overhang تهدید کردن
denouncing تهدید کردن
threateningly تهدید امیز
intimidatory تهدید امیز
racketeering اخاذی به تهدید
denounce تهدید کردن
threat appeal توسل به تهدید
menaces تهدید کردن
menacingly از روی تهدید
menacingly تهدید کنان
menace تهدید کردن
threaten تهدید کردن
overhangs تهدید کردن
suspends اویزان شدن یا کردن اندروابودن
suspension ribbon لنت اویزان کردن نشان
watch pocket جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
parasol wing بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
suspend اویزان شدن یا کردن اندروابودن
suspending اویزان شدن یا کردن اندروابودن
hanging arrow تیر اویزان شده به هدف
machanic کمربند ایمنی اویزان از سقف
monkey hang اویزان شدن ژیمناست با یک دست
threaten with death تهدید به قتل کردن
blacker تهدید امیز عبوسانه
blackest تهدید امیز عبوسانه
blacks تهدید امیز عبوسانه
hectoring تهدید یا ازار کردن
blacked تهدید امیز عبوسانه
terrorization تهدید وارعاب ارعابگری
hectors تهدید یا ازار کردن
hectored تهدید یا ازار کردن
black تهدید امیز عبوسانه
threats دشمن تهدید کردن
intimidate با تهدید وادار کردن
intimidates با تهدید وادار کردن
threat دشمن تهدید کردن
threaten تهدید کردن ترساندن
threatens تهدید کردن ترساندن
hector تهدید یا ازار کردن
threatened تهدید کردن ترساندن
rosulate روی هم خوابیده دارای گلهای اویزان
takle به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
grab rope طناب مخصوص اویزان شدن از ناو
upper arm hang اویزان شدن ژیمناست روی کتفها
shags پارچه مویی زبر اویزان بودن
drag line طنای اویزان از بالن هنگام فرود
shagging پارچه مویی زبر اویزان بودن
shag پارچه مویی زبر اویزان بودن
impend اویزان کردن در شرف وقوع بودن
extorts بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorting بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorted بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
threat study بررسی توسعه تهدید دشمن
extort بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
assaults تهدید به ضرب کردن کسی
robbery دزدی مقرون به ازار یا تهدید
deterrence منع از راه ارعاب و تهدید
robberies دزدی مقرون به ازار یا تهدید
I'll show you ! just you wait ! حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
To put in an appearance . نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
assault تهدید به ضرب کردن کسی
assaulted تهدید به ضرب کردن کسی
kago تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
sky surfer هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
flap لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
flapped لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
flaps لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
hand glider هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
coast is clear <idiom> هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
He threatened to thrash the life out of me. مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
Is that your final word ? همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
gonfalon پرچمی که نوارهای باریک یاپرچمهای کوچک از ان اویزان است
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
hangnail ریشه یا رشته باریکی که ازپوست گوشه ناخن اویزان است
live box جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper ! آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
hangs قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
plumb rule ریسمان کار یا شاقولی که روی تختهای اویزان باشد تخته کار
hung bomb بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
tackling چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
tackles چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
tackled چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
tackle چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
aweigh تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
disaster recovery plan طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com