English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
English Persian
edification تهذیب اخلاق
Search result with all words
regeneration نوزایش تهذیب اخلاق
the churach built him up کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
Other Matches
ethic غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralistic وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
edification تهذیب
refinements تهذیب
reformation تهذیب
polishes تهذیب
refinement تهذیب
polish تهذیب
refines تهذیب کردن
edifying تهذیب کننده
edified تهذیب کردن
regenerating تهذیب کردن
edifies تهذیب کردن
edify تهذیب کردن
refine تهذیب کردن
edificatory تهذیب کننده
regenerates تهذیب کردن
regenerated تهذیب کردن
regenerate تهذیب کردن
cultivation تهذیب ترویج
reform school مدرسه تهذیب اخلاقی
overrefinement تهذیب بسیار اراستگی فراوان
retrieves اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieved اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
culturist فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
retrieve اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
reformatory schools کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
characterless بی اخلاق
impatient بد اخلاق
immoral بد اخلاق
moody بد اخلاق
moralities اخلاق
moral اخلاق
comportment اخلاق
morality اخلاق
reprobate بد اخلاق
deportment اخلاق
reprobates بد اخلاق
pettish بد اخلاق
rabid بد اخلاق
raking بد اخلاق فاسد
good conduct حسن اخلاق
public morals اخلاق حسنه
behaviuor سلوک اخلاق
immorally بر خلاف اخلاق
ehtics علم اخلاق
rakes بد اخلاق فاسد
ethics علم اخلاق
creative thinking تفکر اخلاق
moral philosophy علم اخلاق
moralization اخلاق گرایی
moral philosopher اخلاق دان
ethic کتاب اخلاق
good-natured خوش اخلاق
Moral decadence . فساد اخلاق
moralistic اخلاق گرایانه
frailty ضعف اخلاق
immoral خلاف اخلاق
frailties ضعف اخلاق
behavior سلوک اخلاق
rake بد اخلاق فاسد
sportmanship رفتار و اخلاق انسانی
prejudicial to public morality منافی اخلاق حسنه
it is an offence to morlity منافی اخلاق است
well conditioned دارای اخلاق نیکو
to take a person's measure با اخلاق کسیرا ازمودن
pestiferous فاسدکننده اخلاق دیگری
donsy دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
ethical وابسته به علم اخلاق
moralists معتقد به اصول اخلاق
wrongs مخالف اخلاق یا قانون
moral وابسته بعلم اخلاق
peculiar دارای اخلاق غریب
moralist معتقد به اصول اخلاق
With his foul temper. با اخلاق سگه که دارد
wrong مخالف اخلاق یا قانون
donsie دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
ethically مطابق علم اخلاق
doggery اخلاق پست بدکاری
personality اخلاق و خصوصیات شخص
personalities اخلاق و خصوصیات شخص
wronging مخالف اخلاق یا قانون
moralists فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
edify اخلاق اموختن تقدیس کردن
streakier دارای اخلاق وخصوصیات فردی
pharisaism اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
moralist فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
edifies اخلاق اموختن تقدیس کردن
edified اخلاق اموختن تقدیس کردن
streakiest دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streaky دارای اخلاق وخصوصیات فردی
to gauge a person گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
the whole of morality is there همه اخلاق همین جا است
good tempered دیر غضب خوش اخلاق
moral philosophy اصول اخلاق ایین رفتار
moralism رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
cocotte زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
bowdlerization حذف قسمتهای خارج از اخلاق
pestilently چنانکه برای اخلاق مضرباشد
americanization پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
offences against public morals جرائم بر علیه اخلاق عمومی
bowdlerize قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
that is an offences to moralit لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
smuts تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
he is always a little peculiar او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
smut تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
index expurgatorius فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
expurgatory index فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
perfectionists کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionist کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
example is better than precept نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
He is I'll - tempered ( bad - tempered ) , but is quite big - hearted . بد اخلاق است ولی ضمنا" خیلی لوطی است ( دست ودل باز و با صدق وصفا )
overbearingness تحکم رفتاریا اخلاق تحکم امیز
well marnered خوش اطوار خوش اخلاق
undesireable discharge اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com