Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (10 milliseconds)
English	Persian
salute	تهنیت گفتن
saluted	تهنیت گفتن
salutes	تهنیت گفتن
saluting	تهنیت گفتن
Other Matches
congratulation	تهنیت
salutation	تهنیت
salutations	تهنیت
congratulatory	تهنیت امیز
greeting	درود تهنیت
greetings	درود تهنیت
salutiferous	تهنیت امیز
gratulatory	تهنیت امیز
greets	درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a	اری گفتن بله گفتن
greet	درود گفتن تبریک گفتن
greeted	درود گفتن تبریک گفتن
sputtered	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
gratulant	تهنیت امیز تبریک امیز
rehearse	گفتن
rehearsed	گفتن
bubbles	گفتن
rehearses	گفتن
rehearsing	گفتن
bubbled	گفتن
say	گفتن
bubble	گفتن
let out <idiom>	گفتن
says	گفتن
let (someone) know <idiom>	گفتن
pshaw	اه گفتن
utters	گفتن
to give utterance to	گفتن
to tell a story	گفتن
to weep out	گفتن
uttered	گفتن
vituperate	بد گفتن
viyuperate	بد گفتن
utterances	گفتن
utterance	گفتن
relate	گفتن
informs	گفتن
informing	گفتن
relates	گفتن
inform	گفتن
saith	گفتن
utter	گفتن
bubbling	گفتن
mouthed	گفتن
adduse	گفتن
get out	گفتن
mouthing	گفتن
mouths	گفتن
iteration	گفتن
tells	گفتن
telling-off	گفتن
tell	گفتن
mouth	گفتن
to draw the long bow	اغراق گفتن
to pile it on	اغراق گفتن
to throw the hatchet	اغراق گفتن
adulate	مدح گفتن
weasel	دروغ گفتن
to make a remark	سخن گفتن
to pull	اغراق گفتن
observing	گفتن برپاداشتن
to draw the long	اغراق گفتن
to blunder out	جویده گفتن
speak the trurh	صادقانه گفتن
sweet talk	تملق گفتن
twaddle	چرند گفتن
tack tall	گزاف گفتن
take leave of	بدرود گفتن با
tallyho	اهای گفتن
to a. oneself	سخن گفتن
avouch	اشکارا گفتن
to bellow forth	با نعره گفتن
to bellow out	بانعره گفتن
to bid a	بدرود گفتن
allegorize	مثل گفتن
to bid a	وداع گفتن
to bid welcome	خوشامد گفتن
whiff	دروغ گفتن
observes	گفتن برپاداشتن
observed	گفتن برپاداشتن
observe	گفتن برپاداشتن
to sigh out	با اه وحسرت گفتن
to speak through one's nose	سخن گفتن
weasels	دروغ گفتن
adduee	گفتن افهارنمودن
applauds	افرین گفتن
applauding	افرین گفتن
applauded	افرین گفتن
applaud	افرین گفتن
to spoke the t.	راست گفتن
to take the floor	سخن گفتن
to talk nonsense	مهمل گفتن
acclaims	افرین گفتن
acclaiming	افرین گفتن
to put it on	اغراق گفتن
abandon	ترک گفتن
abandoning	ترک گفتن
belying	دروغ گفتن
belies	دروغ گفتن
belied	دروغ گفتن
belie	دروغ گفتن
extemporizing	بالبداهه گفتن
extemporizes	بالبداهه گفتن
extemporized	بالبداهه گفتن
extemporize	بالبداهه گفتن
to blunder out	بی فکرانه گفتن
extemporising	بالبداهه گفتن
extemporises	بالبداهه گفتن
extemporised	بالبداهه گفتن
abandons	ترک گفتن
acclaimed	افرین گفتن
commune	راز دل گفتن
nuncupate	زبانی گفتن
outvoice	بلندترسخن گفتن از
outvoice	موثرترسخن گفتن از
scream	ناگهانی گفتن
rejoins	در پاسخ گفتن
rejoining	در پاسخ گفتن
rejoined	در پاسخ گفتن
rejoin	در پاسخ گفتن
panegyrize	مدح گفتن
pass a remark	سخنی گفتن
pitch a yarn	قصه گفتن
screamed	ناگهانی گفتن
swear	ناسزا گفتن
communing	راز دل گفتن
communes	راز دل گفتن
communed	راز دل گفتن
giggling	سخن گفتن
giggles	سخن گفتن
giggled	سخن گفتن
giggle	سخن گفتن
lalophobia	گفتن هراسی
lay to	دروغ گفتن
macarize	خوشابحال گفتن
mammer	بالکنت گفتن
mant	با لکنت گفتن
misstate	غلط گفتن
swears	ناسزا گفتن
screams	ناگهانی گفتن
confide	محرمانه گفتن
overstating	اغراق گفتن در
revile	ناسزا گفتن
to say a word	سخن گفتن
speak the trurh	راست گفتن
interjects	بطورمعترضه گفتن
interjecting	بطورمعترضه گفتن
interjected	بطورمعترضه گفتن
call bad names	ناسزا گفتن
bootlick	تملق گفتن از
interject	بطورمعترضه گفتن
commiserating	تسلیت گفتن بر
commiserates	تسلیت گفتن بر
commiserated	تسلیت گفتن بر
reviled	ناسزا گفتن
reviles	ناسزا گفتن
speak	سخن گفتن
overstates	اغراق گفتن در
overstated	اغراق گفتن در
overstate	اغراق گفتن در
confided	محرمانه گفتن
hyperbolize	اغراق گفتن
gnosticize	عرفان گفتن
rime	شعر گفتن
say a word	سخن گفتن
speaks	سخن گفتن
fabulize	افسانه گفتن
enounce	به صراحت گفتن
doxologize	ستایش گفتن
commiserate	تسلیت گفتن بر
congratulate	شادباش گفتن
ad-lib	فیالبداهه گفتن
ad-libbed	فیالبداهه گفتن
ad-libbing	فیالبداهه گفتن
fawn	تملق گفتن
ad-libs	فیالبداهه گفتن
bullshit	مزخرف گفتن
To speak the truth.	حقیقت را گفتن
whining	باناله گفتن
whines	باناله گفتن
whined	باناله گفتن
whine	باناله گفتن
tootle	چرند گفتن
tootled	چرند گفتن
walk out on	ترک گفتن
fable	حکایت گفتن
fables	حکایت گفتن
congratulate	تبریک گفتن
restating	باز گفتن
restates	باز گفتن
restated	باز گفتن
restate	باز گفتن
blaring	بافریاد گفتن
blares	بافریاد گفتن
blared	بافریاد گفتن
blare	بافریاد گفتن
jests	مزاح گفتن
jest	مزاح گفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com