Total search result: 201 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
photogrammetric map |
تهیه نقشه ازروی عکسهای هوائی |
|
|
Other Matches |
|
photogrammetry |
فن تهیه نقشه جغرافیائی به کمک عکسهای هوائی |
photo index map |
نقشه راهنمای عکسهای هوائی |
stereophotogrammetry |
تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی |
polychrome |
تهیه عکسهای رنگی |
map compilation |
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه |
photogrammetry |
مبحث اندازه گیری ومساحی ازروی عکسهای هوایی |
aerial survey |
نقشه براری هوائی |
air target mosaic |
مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی |
projection |
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات |
projections |
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات |
conformal projection |
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه |
montages |
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته |
montage |
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته |
mapping |
نقشه کشی کردن تهیه نقشه |
map |
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن |
maps |
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن |
mosaic mountant |
صفحه تهیه موزاییک تابلویی که عکسهای موزاییک هوایی به ان وصل میشود |
overwrought |
تهیه شده ازروی مهارت |
phototopography |
روش تهیه نقشههای عوارض نما و برجسته ازروی عکس هوایی |
topography |
تهیه نقشه از عوارض |
area projection |
تهیه نقشه از منطقه |
hydrography |
تهیه نقشه دریایی |
aerocartograph |
وسیله تهیه نقشه از روی عکس هوایی |
index map |
نقشه تهیه شده از روی عکس هوایی |
aerocartograph |
دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه |
selenodetic |
امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه |
polar stereographic |
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی |
stereoplanigraph |
نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی |
policonic projection |
سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی |
oceanography |
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی |
injudiciously |
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی |
discerningly |
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص |
pusillanimously |
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن |
impartially |
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی |
pig headedly |
ازروی کله شقی ازروی کودنی |
fast and loose |
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله |
expertly |
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی |
projection print |
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری |
phraseologically |
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا |
aerial photograph |
عکس هوائی |
aerial photogrammetry |
فتوگرامتری هوائی |
aerial map |
عکس هوائی |
elevated tanke |
منبع اب هوائی |
airships |
کشش هوائی |
airship |
کشش هوائی |
aerial photography |
عکاسی هوائی |
photogrammetry |
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی |
air raid shelter |
پناهگاه حمله هوائی |
laying up |
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی |
The goods were shipped by air . |
کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد |
sleeves |
هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی |
sleeve |
هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی |
inductor with adjustable air gap |
پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم |
pornograph |
نوشته ها و عکسهای رکیک |
photo geology |
تفسیر عکسهای هوایی |
grangerize |
بریدن عکسهای کتاب |
strategy |
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی |
strategies |
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی |
orthochromatic |
شبیه عکسهای رنگی طبیعی |
chain |
سری عکسهای یک منطقه زنجیر |
chains |
سری عکسهای یک منطقه زنجیر |
line route map |
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه |
docking plan |
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman |
imagery pack |
بسته حاوی عکسهای هوایی یک منطقه مشخص |
purveyed |
تهیه اذوقه تهیه سورسات |
purveys |
تهیه اذوقه تهیه سورسات |
purvey |
تهیه اذوقه تهیه سورسات |
purveying |
تهیه اذوقه تهیه سورسات |
cartographer |
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه |
control map |
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها |
cartographers |
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه |
hyetography |
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه |
skeletonizer |
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب |
squawks |
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید |
squawked |
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید |
squawk |
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید |
chyron [American E] |
قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه] |
Lower third |
قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه] |
aston [British E] |
قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه] |
topographic map |
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی |
storage map |
نقشه انباره نقشه انبارش |
orthographic |
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست |
microfilming |
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز |
microfilmed |
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز |
microfilms |
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز |
microfilm |
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز |
hand-held |
وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند |
plots |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
plot |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
plotted |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
map sheet |
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه |
geodesy |
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی |
vignetting |
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی |
outline assembly drawing |
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است |
spandrel |
لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.] |
common control |
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری |
geodetic datum |
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی |
purveyed |
تهیه کردن سورسات تهیه کردن |
purveys |
تهیه کردن سورسات تهیه کردن |
purveying |
تهیه کردن سورسات تهیه کردن |
purvey |
تهیه کردن سورسات تهیه کردن |
block plot |
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی |
bench mark |
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری |
computer aided design and drafting |
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری |
from |
ازروی |
purposelessly |
ازروی بی مقصودی |
inconstantly |
ازروی بی ثباتی |
insesately |
ازروی بیحسی |
insesately |
ازروی بی عاطفگی |
irefully |
ازروی تندی |
flightily |
ازروی بوالهوسی |
floutingly |
ازروی استهزاء |
in the abstract |
ازروی تجرید |
irreligiously |
ازروی بی دینی |
irresolutely |
ازروی بی تصمیمی |
irreverently |
ازروی بی حرمتی |
floutingly |
ازروی اهانت |
despondingly |
ازروی افسردگی |
impatiently |
ازروی ناشکیبایی |
despondently |
ازروی افسردگی |
indecisively |
ازروی دو دلی |
lightly |
ازروی بی علاقگی |
economically |
ازروی اقتصاد |
indelicately |
ازروی بی نزاکتی |
finically |
ازروی وسواس |
flatulently |
ازروی لاف |
flatulently |
ازروی نفخ |
indecently |
ازروی بی شرمی |
inexactly |
ازروی بی دقتی |
incontinently |
ازروی بی عفتی |
impatiently |
ازروی بی صبری |
immorally |
از ازروی بد اخلاقی |
constantly |
ازروی ثبات |
muddily |
ازروی گیجی |
heretically |
ازروی فسادعقیده |
mystically |
ازروی تصوف |
obedienlv |
ازروی فرمانبرداری |
headily |
ازروی خودسری |
open mindldly |
ازروی بی تعصبی |
perfidiously |
ازروی خیانت |
grammatically |
ازروی دستور |
pettishly |
ازروی کج خلقی |
querulousy |
ازروی کج خلقی |
glozingly |
ازروی مداهنه |
powerlessly |
ازروی ضعف |
huffily |
ازروی کج خلقی |
huffily |
ازروی زودرنجی |
illy |
ازروی بد خواهی |
dissolute |
ازروی هرزگی |
ill naturedly |
ازروی بد خویی |
profligately |
ازروی هرزگی |
ill humouredness |
ازروی بد خلقی |
fractiously |
ازروی کج خلقی |
ill humouredly |
ازروی بدخلقی |
frivolously |
ازروی نادانی |
inexorably |
ازروی سنگدلی |
ill humouredly |
ازروی بد خویی |
hurry skurry |
ازروی دستپاچگی |
hurry scurry |
ازروی دستپاچگی |
politicly |
ازروی مصلحت |
disgustedly |
ازروی بیزاری |
dizzily |
ازروی گیجی |
doubliy |
ازروی تزویر |
to get off |
برخاستن ازروی |
childishly |
ازروی بچگی |
puerilely |
ازروی بچگی |
rakishly |
ازروی هرزگی |
egotistically |
ازروی خودبینی |
joyfully |
ازروی خوشحالی |
contextually |
ازروی قراین |
empirically |
ازروی شارلاتانی |
constrainedly |
ازروی اجبار |
pessimistically |
ازروی بد بینی |
inadequately |
ازروی بی کفایتی |
dishonorable |
ازروی بی شرمی |
subtly |
ازروی زیرکی |
flippantly |
ازروی سبکی |
dissolutely |
ازروی هرزگی |
discursively |
ازروی استدلال |
courageously |
ازروی جرات |
disingenuously |
ازروی تزویر |
discontentedly |
ازروی نارضایتی |
brotherly |
ازروی دوستی |
deridingly |
ازروی ریشخند |
disobilgingly |
ازروی نامهربانی |
glaringly |
ازروی خودنمائی |
considerately |
ازروی ملاحظه |
crookedly |
ازروی نادرستی |
irritably |
ازروی تندمزاجی |
irritably |
ازروی تندی |
corruptly |
ازروی تباهی |
contumaciously |
ازروی سرکشی |
emulously |
ازروی هم چشمی |
distastefully |
ازروی بی رغبتی |
inefficiently |
ازروی بی کفایتی |
excursively |
ازروی بی ترتیبی |
surest |
ازروی یقین |
submissively |
ازروی فروتنی |
surer |
ازروی یقین |
basely |
ازروی پستی |