Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 205 (2 milliseconds)
English	Persian
pitch	ته مانده تقطیر
pitches	ته مانده تقطیر
Search result with all words
residue	پس مانده تقطیر
residues	پس مانده تقطیر
residuum	پس مانده تقطیر
Other Matches
bubble cap plate column	ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
bubble tray column	ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
idle balance	مانده راکد مانده غیرفعال
hards	پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
rinsing	پس مانده ابکشی پس مانده
retort residue	ته مانده یا پس مانده قرع
residue check	بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
distilling head	سر تقطیر
distillation	تقطیر
retorting	تقطیر
disstillation	تقطیر
distilled	تقطیر شده
distilling	تقطیر شدن
vacuum distillation	تقطیر در خلاء
distillers	دستگاه تقطیر
stiller	دستگاه تقطیر
still	دستگاه تقطیر
molecular distillation	تقطیر مولکولی
stills	دستگاه تقطیر
distil	تقطیر شدن
stillest	دستگاه تقطیر
distiller	دستگاه تقطیر
solar still	تقطیر کن افتابی
retort	دستگاه تقطیر
steam distillation	تقطیر با بخار اب
steam stripping	تقطیر با بخار اب
retorts	دستگاه تقطیر
simple distillation	تقطیر ساده
water still	دستگاه تقطیر اب
distills	تقطیر کردن
distillate	فراورده تقطیر
distillate	محصول تقطیر
carbonization	تقطیر تخریبی
distillable	قابل تقطیر
destructive distillation	تقطیر تخریبی
condensate	تقطیر کردن
bubble tower	برج تقطیر
extraction	تقطیر کشش
distillation residue	باقیمانده تقطیر
distilling receiver	گیرنده تقطیر
rectifier	اسباب تقطیر
distil	تقطیر کردن
distilling	تقطیر کردن
dry distillation	تقطیر خشک
distills	تقطیر شدن
distils	تقطیر کردن
distils	تقطیر شدن
pot still	دستگاه تقطیر ویسکی
pipestill	دستگاه تقطیر لولهای
battery still	دیگ تقطیر باتری
molecular still	دستگاه تقطیر مولکولی
by product gas	گاز تقطیر شده
straight run pitch	تفاله اولین تقطیر
total reflux head	سر تقطیر برگشت کامل
stills	دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
jet b	نوعی سوخت تقطیر شده
distilleries	کارخانه یا محل تقطیر رسومات
overlap of distillat curves	رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
distillery	کارخانه یا محل تقطیر رسومات
stillest	دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
still	دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
stiller	دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
forwearied	مانده
riffraff	ته مانده
recrementitious	پس مانده
fordone	مانده
scrapped	ته مانده
scrapping	ته مانده
dreg	پس مانده
scraps	ته مانده
outworn	مانده
remanence	مانده
draff	پس مانده
residual	مانده
residual	ته مانده
forworn	مانده
orts	پس مانده
offscourings	پس مانده
heels	پس مانده
heel	پس مانده
picking	پس مانده
played out	مانده
recrement	پس مانده
knub	پس مانده
heel tap	ته مانده
loose end	ته مانده
loose ends	ته مانده
leavings	پس مانده
silt	ته مانده
leavings	ته مانده
scum	پس مانده
oversize materials rejects	مانده
refusing	پس مانده
tailling	پس مانده
dross	پس مانده
residve	پس مانده
remainder	مانده
residue	پس مانده
residue	مانده
tailing	پس مانده
fag end	ته مانده
balance	مانده
refuses	پس مانده
refused	پس مانده
balances	مانده
refuse	پس مانده
residue	ته مانده
residues	پس مانده
deposits	پس مانده
leftover	پس مانده
fag ends	ته مانده
wearied	مانده
wearies	مانده
residues	ته مانده
weary	مانده
deposit	پس مانده
wearying	مانده
leftovers	پس مانده
remanent	پس مانده
scrap	ته مانده
residues	مانده
negative balance	مانده منفی
distortion factor	مانده نسبی
debt balance	مانده بدهکار
credit balance	مانده بستانکار
coke breeze	پس مانده ذغال کک
culls	مانده [اجناس]
rejects	مانده [اجناس]
cash balance	مانده نقدی
Two more days to go before (until). . .	دوروز مانده تا ...
holdovers	باقی مانده
holdover	باقی مانده
gleanings	ته مانده درو
residual magnetism	مغناطیس مانده
residual magnetization	مغناطیس مانده
residual magnetic induction	مغناطیس مانده
poor countries	عقب مانده
positive balance	مانده مثبت
residual error	خطای مانده
residual discharge	تخلیه مانده
reflex reserve	پس مانده بازتاب
relative harmonic content	مانده نسبی
residual deviation	انحراف مانده
remanence	مغناطیس مانده
residual schizophrenia	اسکیزوفرنی مانده
ort	پس مانده غذا
within an ace of	ذرهای مانده به
residual stress	تنش پس مانده
greaves	پس مانده پیه
harmonic content	مانده هارمونیک
idle balance	مانده بیکار
residual current	جریان مانده
to knock up	مانده شدن
the work was paralysed	کارناقص مانده
left over	باقی مانده
stay behind	عقب مانده
scantling	باقی مانده
residual bitumen	قیر ته مانده
remains	باقی مانده
lagging	عقب مانده
job lots	ته مانده انبار
job lot	ته مانده انبار
autistic	در خود مانده
included	تو گذاشته تو مانده
balances	مانده برابرکردن
excrement	پس مانده فضله
frustrated	عقیم مانده
virginal	باکره مانده
behinds	عقب مانده
breezes	پس مانده ذغال
retarded	عقب مانده
remnants	باقی مانده
surplus	باقی مانده
remnant	باقی مانده
surpluses	باقی مانده
behind	عقب مانده
debris	مانده طبیعی
debris	باقی مانده
dregs	باقی مانده
aces	ذرهای مانده
ace	ذرهای مانده
balance	مانده برابرکردن
extant	باقی مانده
antepenultimate	دو تا به اخر مانده
residual	پس مانده ته نشین
available balance	مانده موجود
underdeveloped	عقب مانده
remainder	باقی مانده
backward	عقب مانده
balance due	مانده معوق
leftovers	پس مانده غذا
leftover	پس مانده غذا
ladle skull	ته مانده پاتیل
adverse balance	مانده منفی
active balance	مانده مثبت
backwards	عقب مانده
breeze	پس مانده ذغال
breezed	پس مانده ذغال
breezing	پس مانده ذغال
accoutn balance	مانده حساب

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com