Dictiornary-Farsi | ته نشست دریاچهای | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 111 (6 milliseconds)

English	Persian
lacustrine sediment	ته نشست دریاچهای
shore formation	ته نشست دریاچهای


Other Matches

pedon	ته زی دریاچهای
limnetic	دریاچهای
laky	دریاچهای
lacustrine	دریاچهای
lake0dwelling	خانه دریاچهای
lacustrine limestone	سنگ اهک دریاچهای
meet	نشست نشست گاه
meets	نشست نشست گاه
water sky	لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر
trimmest	نشست
trim	نشست
trims	نشست
seepage	نشست
meeting	نشست
siting	نشست
leakages	نشست
leakage	نشست
settlement of the dam	نشست سد
seance	نشست
settletment	نشست
fouling	ته نشست
meetings	نشست
consolidation	نشست
depositions	ته نشست
deposition	ته نشست
symposiums	هم نشست
symposium	هم نشست
symposia	هم نشست
sediments	ته نشست
sittings	نشست
session	نشست
sitting	نشست
sessions	نشست
slump	نشست
slumped	نشست
settlements	نشست
sediment	ته نشست
slumps	نشست
precipitation	ته نشست
slumping	نشست
settlement	نشست
trim aft	نشست پاشنه
seep in	نشست کردن
settlement ratio	نسبت نشست
closed conference	نشست مسدود
settlement of the foundation	نشست پی گاه
she sat behind me	او پشت من نشست
sinkable	نشست کردنی
soft spot	ناحیه نشست
extraordinary meeting	نشست ویژه
special session	نشست ویژه
closed meeting	نشست مسدود
true slump	نشست واقعی
trim forward	نشست سینه
to cave in	نشست کردن
rate of deposition	سرعت ته نشست
deposits	ته نشست ته نشین
electrolytic deposition	ته نشست الکترولیتی
sink	نشست کردن
lime deposite	ته نشست اهکی
sinks	نشست کردن
calcareous deposit	ته نشست اهکی
subsides	نشست کردن
subsided	نشست کردن
boring stay	محل نشست
subsiding	نشست کردن
assembly	مجمع نشست
subsidence	نشست خاک
annual accumulation of sediment	ته نشست سالانه
leaky	نشست کننده
extravasate	نشست کردن
air landed	هوا نشست
settles	نشست کردن
oil residue	ته نشست روغن
subsidence	نشست فرونشینی
deposit	ته نشست ته نشین
precipitated rocks	سنگهای ته نشست
sinking	استهلاک نشست
exudation	برون نشست
subside	نشست کردن
settle	نشست کردن
special session	نشست فوق العاده
extraordinary meeting	نشست فوق العاده
settlement of abutments	نشست تکیه گاه
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
powwow	نشست وگفتگو کردن
settlement forecast	پیش بینی نشست
annual accumulation of sediment	سال اورد ته نشست
landing zone	منطقه نشست هوایی
seat of settlement	محل نشست ساختمان
She went to the bad.	بروز سیاه نشست
The plan landed .	هواپیما بزمین نشست
He was favorably impressed by what I told him .	حرفم دردلش نشست
The dust was laid ( settled ) .	گرد وخاک نشست
proces verbal	صورت جلسه نشست نامه
exudate	ترشح التهابی برون نشست
the bird took its perch	مرغ روی چوب نشست
conventional take off and landing	هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
To associate ( mix) with someone .	با کسی نشست وبر خاست کردن
to have a closed meeting	نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
the veaael was neaped	کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
he took her in to dinner	انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
drop	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drops	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
inclusus	گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
valve seat insert	مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
settling rounds	گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ