Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
inductive coordination
توافق بین تولیدکننده توان الکتریکی و تولیدکننده ارتباط به روش کاهش واسط های اجباری
Other Matches
proligerous
تولیدکننده
producers
تولیدکننده
producer
تولیدکننده
manufacturers' agent
نماینده تولیدکننده
Hewlett Packard
تولیدکننده کامپیوتر
program generator
تولیدکننده برنامه
reproducer
دوباره تولیدکننده
manufacturer's agent
نماینده تولیدکننده
morbific
تولیدکننده ناخوشی
sudoriferous
تولیدکننده عرق
supply price
قیمت تولیدکننده
hypnotic
تولیدکننده خواب
burner
تولیدکننده حرارت در بالن
burners
تولیدکننده حرارت در بالن
card reproducer
تولیدکننده دوباره کارت
glycogenic
تولیدکننده شکردربافتههای حیوانی
OCM
شرکت او سی ام تولیدکننده فرش شرقی
trade discount
تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
atari
یک شرکت تولیدکننده بزرگ کامپیوترهای شخصی
Tseng Labs
تولیدکننده مجموعه قط عات در آداپتورهای گرافیکی
flag waver
مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
rpg
Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
user
نرم افزاری کامپیوتری که کاربر و نه تولیدکننده نوشته است
users
نرم افزاری کامپیوتری که کاربر و نه تولیدکننده نوشته است
pcm
شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
fair trade laws
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
wobbulator
تولیدکننده سیگنال اف ام که فرکانس ان با دامنه ثابت بالاپایین فرکانس مرکزی تغییرمیکند
fissiparous
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
machines
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
juxtaposition
ارتباط اجباری
plug compatible manufacurer
شرکت تولیدکننده تجهیزات کامپیوتری که بدون نیازمندی به رابطهای سخت افزاری یانرم افزاری اضافی میتواندبه سیستم کامپیوتری موجودوصل شود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
logical
یری توان پردازش موتور واسط
adapter
کارت واسط جانبی که به وسایل ناهماهنگ امکان ارتباط میدهد
lips
استاندارد و اندازه گیری توان پردازش از موتور واسط
attrition
کاهش توان رزمی
failure
مین توان الکتریکی
failures
مین توان الکتریکی
interface
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interfaces
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
blackouts
از دست رفتن توان الکتریکی
blackout
از دست رفتن توان الکتریکی
eia
استانداردی که سیگنالهای واسط را تعریف میکند و نیز نرخ ارسال و قدرتی که برای ارتباط ترمینال به مودم ها به کار می رود
PIA
مداری که به کامپیوتر امکان ارتباط با وسیله جانبی میدهد با تامین پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن در رسانه
volatile
حافظه داده پرداز الکترونیکی که با قطع توان الکتریکی پاک میشود
surges
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surged
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surge
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
fuse
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fused
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
volts
واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volt
واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
attrition rate
میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
contacted
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
ODI
واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
Advanced Technology Attachment
واسط واسط استاندارد که به ROM-CD را درایو نوار اجازه میدهد به پورت ATA متصل شود
We have agreed in princeple .
درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
midi
واسط سری که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند. واسط MIDI سیگنالهای را از کنترولر یا کامپیوتر که دستورات مختلفی برای قط عات می نویسد انتقال میدهد
enewal of contract by tacit agreement
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
teleconferencing
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
eight bit system
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
cut out
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
electrostatic
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
rating
توان نامی توان قدرت
ratings
توان نامی توان قدرت
PSU
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
decrease
کاهش دادن کاهش
decreases
کاهش دادن کاهش
decreased
کاهش دادن کاهش
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
forcible
اجباری
obliging
اجباری
of obligation
اجباری
compulsive
اجباری
mandatory
اجباری
compulsory
اجباری
obligatory
اجباری
binding
اجباری
constrained
اجباری
bindings
اجباری
strained
اجباری
de rigueur
اجباری
forced
اجباری
levy
سربازگیری اجباری
coercive
اجباری قهری
forced oscillations
نوسانهای اجباری
compulsory hospitalization
بستری اجباری
forced movement
حرکت اجباری
compulsory education
اموزش اجباری
compulsory freestyle
حرکات اجباری
blessing in d.
توفیق اجباری
forced sale
فروش اجباری
levying
سربازگیری اجباری
compulsury deduction
فرانشیز اجباری
forced saving
پس انداز اجباری
compulsory saving
پس انداز اجباری
compulsory levies
مالیات اجباری
prescribed exercise
حرکات اجباری
forced labor
کار اجباری
levied
سربازگیری اجباری
compulsory
حرکات اجباری
levies
سربازگیری اجباری
conscription
خدمت اجباری
statute labour
کار اجباری
forced landing
فرود اجباری
compulsorily
بطور اجباری
forced labour
کار اجباری
electrical and otherwise
الکتریکی و غیر الکتریکی
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
commitment
بستری کردن اجباری
imperative planning
برنامه ریزی اجباری
forced page break
قطع اجباری صفحه
forced withrawal
عقب نشینی اجباری
forced landing
فرود اجباری هواپیما
forced convection
تبادل حرارت اجباری
forced move
حرکت اجباری شطرنج
servitude
خدمت اجباری رعیتی
forced marching
راه پیمایی اجباری
crossing site
محل عبور اجباری
impressment
بکار اجباری گماری
commitments
بستری کردن اجباری
scoolable
مشغول تحصیل اجباری
concentration camps
اردوگاه کار اجباری
concentration camp
اردوگاه کار اجباری
schoolable
مشمول تحصیل اجباری
forced crossing
عبور اجباری از رودخانه
compulsury deduction
کسر گذاری اجباری
canalize
هدایت اجباری منشعب کردن
retreating
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreat
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreats
عقب نشینی اجباری بازگشتن
to be compulsorily insured
اجباری
[الزامی]
بیمه بودن
to have compulsory insurance
[cover]
اجباری
[الزامی]
بیمه بودن
work farm
اردوی کار اجباری زندانیان
retreated
عقب نشینی اجباری بازگشتن
closed shops
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
interface
واسط
point of intersection
واسط
interfaces
واسط
medium
واسط
mediums
واسط
The convicts are being sent to concentration camps .
محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
intermediate storage
انباره واسط
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
navigation
دگمه ها و واسط کاربر
peripheral
برنامه یا تابع واسط
ieee
واسط استاندارد IEEE
NDIS
واسط دستور استاندارد
power approach
تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
garbage
واسط رادیویی از کانالهای مجاور
interface
و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interfaces
واسط واحد پردازش و باس IEEE
interfaces
و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface
واسط واحد پردازش و باس IEEE
interpolation
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
crosstalk
واسط بین دو کابل ارتباطی یا کانال
ieee
واسط ی که مط ابق استاندارهای IEEE است
advanced
یک نوع واسط استاندارد برای CD-ROMها
interpolations
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
telematics
واسط پردازش داده و وسایل ارتباطی
gas electric generating set
مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
port
سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود
hybrid circuit
نوعی واسط بین کامپیوتر و یک قطعه آنالوگ
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
consents
توافق
concord
توافق
band
توافق
accommodations
توافق
consented
توافق
keeping
توافق
bands
توافق
consent
توافق
coincidence
توافق
coincidences
توافق
consenting
توافق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com