Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
combination
توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
Other Matches
usury
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
(can't) make head nor tail of something
<idiom>
فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
We have agreed in princeple .
درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
table carpet
فرش رومیزی
[اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
propagating
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
instituted
موسسه
institute
موسسه
establishment
موسسه
institution
موسسه
establishments
موسسه
institutes
موسسه
enterprises
موسسه
inst
موسسه
enterprise
موسسه
instituting
موسسه
stablishment
موسسه
corporation
موسسه
corporations
موسسه
credit institution
موسسه اعتباری
enterprises
موسسه اقتصادی
bindery
موسسه صحافی
pawnshop
موسسه رهنی
business
موسسه بازرگانی
closed shops
موسسه کارشناسی
businesses
موسسه بازرگانی
closed shop
موسسه کارشناسی
correctional institution
موسسه تادیبی
installations
موسسه نظامی
charitable institution
موسسه خیریه
entities
موسسه مستقل
enterprise
موسسه اقتصادی
installation
موسسه نظامی
entity
موسسه مستقل
charity
موسسه خیریه
installation property
مایملک موسسه
charities
موسسه خیریه
economic unit
موسسه دولتی و ...
discount house
موسسه تنزیل
civilian enterprise
موسسه غیرنظامی
finance house
موسسه مالی
foundress
موسسه بانیه
foundation
موسسه خیریه
translation agency
موسسه ترجمه
purpose
منظور
intentions
منظور
purposes
منظور
with the intention of
به منظور
objectless
بی منظور
with the view of
به منظور
with a view to
به منظور
purposeless
بی منظور
views
منظور
meaning
منظور
viewed
منظور
pricking
منظور
viewing
منظور
sake
منظور
purpose of the dam
منظور از سد
pricked
منظور
prick
منظور
pricks
منظور
scope
منظور
aims
منظور
aim
منظور
meanings
منظور
intention
منظور
view
منظور
aimed
منظور
firm
کارخانه موسسه بازرگانی
firmer
کارخانه موسسه بازرگانی
carrier
موسسه حمل و نقل
jobholder
عضو ثابت موسسه
enterprises
موسسه یا بنگاه اقتصادی
firmest
کارخانه موسسه بازرگانی
firms
کارخانه موسسه بازرگانی
joint enterprise
موسسه اقتصادی مشترک
charles babbage institute
موسسه چارلز بابیج
enterprise
موسسه یا بنگاه اقتصادی
wiring
موسسه سیم سازی
social service
موسسه تعاون اجتماعی
establishment
موسسه دسته کارکنان
establishments
موسسه دسته کارکنان
financial intermediary
موسسه مالی واسطه
sovkhoz
موسسه کشاورزی وروستایی
shipping agent
موسسه حمل کالا
institute of materials management
موسسه مدیریت مواد
institute of purchasing and supply
موسسه خرید و عرضه
social welfare
موسسه رفاه اجتماعی
carriers
موسسه حمل و نقل
consolidation
ادغام دو یا چند موسسه
consolidation
ادغام دو یاچند موسسه
nonprofit firm
موسسه غیر انتفاعی
for publicity purposes
به منظور تبلیغ
scope
منظور مفاد
intent
معنی منظور
intentions
قصد و منظور
get at
<idiom>
منظور داشتن
whereunto
بچه منظور
intention
قصد و منظور
to make allowance
منظور کردن
objectives
منظور ازعملیات
to what purpose
برای چه منظور
whereto
بچه منظور
objective
هدف منظور
allocates
منظور کردن
allocate
منظور کردن
allocating
منظور کردن
appropriated
<adj.>
<past-p.>
منظور شده
provided
<adj.>
<past-p.>
منظور شده
scope
منظور از عملیات
laid on
<past-p.>
منظور شده
objective
منظور ازعملیات
objectives
هدف منظور
firm
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
social audit
ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
firmest
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
private enterprise
اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
firms
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
principals
رئیس موسسه اثاثه ارثی
principal
رئیس موسسه اثاثه ارثی
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی
firmer
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
clearinghouse
موسسه تهاتری لندن انبار
american national standards institute
موسسه ملی استانداردهای امریکا
contracting carrier
موسسه حمل و نقل موردقرارداد
international organisation for standard
موسسه بین المللی استاندارد
to make oneself clear
<idiom>
منظور را روشن کردن
adhoc
تنها به این منظور
self-defeating
علیه منظور خود
self defeating
علیه منظور خود
corporation
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
corporations
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
interoffice
مکاتبه و مراسله بین ادارات یک موسسه
haute couturer
موسسه طراحی لباس ومد بانوان
outsiders
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
outsider
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
business combination
ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
icot
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
to mean to do something
منظور انجام کاری را داشتن
to mean
منظور
[داشتن]
این است
clearance sales
فروش به منظور تصفیه حراج
clearance sale
فروش به منظور تصفیه حراج
What does it exactly mean?
منظور از این دقیقا چه است؟
malingering
تعارض به منظور فرار ازخدمت
paper gold
منظور حق برداشت مخصوص است
diminishing marginal productivity
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
discount house
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
entrepreneurs
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepreneur
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
net net worth
ارزش کل داراییهای یک موسسه منهای قروض و تعهداتش
institute for
professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
maladapted
بی توافق
accommodation
توافق
concerts
توافق
adaptation
توافق
consistency
توافق
analogies
توافق
analogy
توافق
conciliation
توافق
settlements
توافق
coincidence
توافق
coincidences
توافق
settlement
توافق
consents
توافق
band
توافق
concert
توافق
concurrence
توافق
accords
توافق
accorded
توافق
accord
توافق
keeping
توافق
adaptations
توافق
rapport
توافق
agreement
توافق
bands
توافق
concord
توافق
commensurability
توافق
consented
توافق
commensurableness
توافق
agreements
توافق
concent
توافق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com