Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
mutual agreement
توافق طرفین
Search result with all words
exchange of notes
نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
Other Matches
contracting parties
طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
We have agreed in princeple .
درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
high contracting parties
طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
pleadings
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
parties
طرفین
extremes
طرفین
the contracting parties
طرفین متعاهدین
disposed flank
طرفین باز
mutual concent
تراضی طرفین
parties to a contract
طرفین متعاهدین
the litigants
طرفین دعوی
parties to a contract
طرفین قرارداد
parties to the contract
طرفین عقد
the contracting parties
طرفین متعاقدین
contracting parties
طرفین قرارداد
contracting parties
طرفین متقاعدین
corner
طرفین پایگاه اصلی
cornering
طرفین پایگاه اصلی
corners
طرفین پایگاه اصلی
side lights
چراغهای طرفین ناو
tilt angle
زاویه تمایل به طرفین
limbs
هرکدام از طرفین کمان
limb
هرکدام از طرفین کمان
privity of contract
مسئولیت طرفین قرارداد
privity of a contract
مسئوولیت طرفین قرارداد
parties to the contract
طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
straddle split
وضع باز پاها به طرفین
side lights
چراغ دریانوردی طرفین ناو
consensual
مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
pitch curves
تلاقی سطوح طرفین دندانه
verandah
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
voluntary partition
افراز با رضایت یا سازش طرفین
like as we lie
طرفین دارای ضربات مساوی
leeboard
یکی از دو تخته طرفین کف قایق
covenants
که بین طرفین مبادله می گردد
veranda
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
sidelining
خطوط طرفین میدان بازی
sidelines
خطوط طرفین میدان بازی
sidelined
خطوط طرفین میدان بازی
sideline
خطوط طرفین میدان بازی
verandahs
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
verandas
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
covenant
که بین طرفین مبادله می گردد
The two parties seem irreoncilable.
طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
hamstring
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrung
زردپی طرفین حفره پشت زانو
privity in contract
انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
hamstrings
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing
زردپی طرفین حفره پشت زانو
lock forward
هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
rectification
تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
side staddle hep
پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
ten yard
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
blackguards
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
popping crease
خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
blackguard
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
limbers
ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
equitable mortgage
از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
outrigger
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
parlementaire
کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
In this contract , there are no loopholes for either party .
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
unilateral contract
پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
contra proferentem
قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
re axtent
تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
sightscreen
دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
restraint of trade
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
bands
توافق
coincidences
توافق
maladapted
بی توافق
concert
توافق
keeping
توافق
to come to an understanding
توافق
concerts
توافق
band
توافق
consistency
توافق
agreements
توافق
agreement
توافق
consented
توافق
adaptations
توافق
adaptation
توافق
consenting
توافق
conciliation
توافق
consents
توافق
coincidence
توافق
accord
توافق
analogies
توافق
analogy
توافق
settlement
توافق
settlements
توافق
commensurability
توافق
commensurableness
توافق
rapport
توافق
accorded
توافق
accords
توافق
concurrence
توافق
accommodation
توافق
accommodations
توافق
concord
توافق
consent
توافق
concent
توافق
prize fighting
درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
ditch
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditches
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditched
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
consonance
توافق صدا
adaptable
قابل توافق
maladjusted
بی توافق دژسازگار
correspondence principle
اصل توافق
deals
توافق تجاری
deal
توافق تجاری
adhesion
همبستگی توافق
consistence
توافق سازگاری
conformation
سازش توافق
master agreement
توافق اولیه
skeleton agreement
توافق اولیه
outline agreement
توافق اولیه
compromiser
توافق کار
reciprocal agreement
توافق دو جانبه
conconancy
توافق صدا
concordat
توافق دوستانه
conformable
قابل توافق
disconformity
عدم توافق
discordance
عدم توافق
give-and-take
آماده به توافق
inharmoniousness
عدم توافق
accordance
وفق توافق
inconsonantly
باعدم توافق
inadaptable
توافق ندادنی
maladaptation
عدم توافق
his painting lacked repose
نقاشی وی توافق
harmonometer
توافق سنج
modus vivendi
توافق موقت
dissidence
عدم توافق
frame agreement
توافق اولیه
adaptations
توافق سازش
reach an agreement
به توافق رسیدن
disagreements
عدم توافق
disagreement
عدم توافق
disparity
عدم توافق
plea agreement
توافق مدافعه
disparities
عدم توافق
breach
خطای رد یک توافق
breached
خطای رد یک توافق
unilateral agreement
توافق یک جانبه
consensus
توافق عام
breaches
خطای رد یک توافق
consistency
توافق سازگاری
maladjustment
عدم توافق
maladjustments
عدم توافق
adaptability
توافق سازگاری
adaptation
توافق سازش
accompt
سازگاری توافق
adaptableness
قابلیت توافق
understandings
توافق تظر
agreement coefficient
ضریب توافق
agreement of arguments
توافق نشانوندها
adaptiveness
قوه توافق
arbitration agreement
توافق بر حکمیت
speaking with prosecutor
توافق باشاکی
understanding
توافق تظر
basic agreement
توافق اولیه
collective agreement
توافق جمعی
synesis
توافق معانی
adaption
توافق سازش
adjudicate
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
outline agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
settlement
حل و فصل توافق بنگاه
skeleton agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
master agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
frame agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
meet someone half-way
<idiom>
به توافق رسیدن با کسی
basic agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
plea bargain
توافق مدافعه
[حقوق]
agreements
معاهده و مقاطعهء توافق
odds
عدم توافق مغایرت
approves
توافق در مورد چیزی
settlements
حل و فصل توافق بنگاه
conventionalization
توافق با ایین و رسوم
compromise
توافق مصالحه کردن
approve
توافق در مورد چیزی
compromises
توافق مصالحه کردن
compromising
توافق مصالحه کردن
come to an agreement
توافق حاصل کردن
approving
توافق در مورد چیزی
abidance
رفتار برطبق توافق
discordantly
از روی عدم توافق
consensus
توافق ورضایت عمومی
inconsonance
عدم توافق ناهماهنگی
agreement
معاهده و مقاطعهء توافق
adaptability
قابلیت توافق و سازش
variance
مغایرت عدم توافق
mobile warfare
جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
out of court settlement
توافق بدون محکمه
[حقوق]
undertakes
توافق برای انجام کاری
adheres
توافق داشتن متفق بودن
undertake
توافق برای انجام کاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com