English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
authority توانایی اجازه
Search result with all words
authorisations اجازه یا توانایی انجام کاری
authorization اجازه یا توانایی انجام کاری
Other Matches
intelligence 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
power توانایی
potentiality توانایی
potentialities توانایی
powers توانایی
faculty توانایی
faculties توانایی
able-bodied توانایی
abilities توانایی
reaching توانایی
reaches توانایی
reached توانایی
powering توانایی
potence توانایی
ability توانایی
puissance توانایی
potently با توانایی
powered توانایی
authority توانایی
strenght توانایی
reach توانایی
ably با توانایی
capability توانایی
skill توانایی
influencing توانایی
influence توانایی
influences توانایی
credential توانایی
influenced توانایی
qualification توانایی
expertise توانایی
energy توانایی
energies توانایی
might توانایی
means توانایی
competence توانایی
risibility توانایی خندیدن
capacities توانایی گنجایش
general ability توانایی عمومی
reasoning ability توانایی استدلال
powerlessly با عدم توانایی
sentience توانایی حسی
capability توانایی مقدورات
strengths قوه توانایی
strength قوه توانایی
feasibility توانایی انجام
mental ability توانایی ذهنی
numerical ability توانایی عددی
capacities صلاحیت توانایی
spatial ability توانایی فضایی
non ability عدم توانایی
convertibility توانایی تغییر
have (something) going for one <idiom> توانایی داشتن
ability test آزمون توانایی
capacity صلاحیت توانایی
capacity توانایی کار
potency توانایی نیرومندی
energies توانایی کار
working capacity توانایی کار
if possible در صورت توانایی
energy توانایی کار
special ability توانایی اختصاصی
capacities توانایی کار
capacity توانایی گنجایش
to the best of ones ability بامنتهای توانایی
verbal ability توانایی کلامی
vim انرژی توانایی
solvency توانایی پرداخت بدهی
absorptive توانایی مکش یا جذب
almightiness توانایی برهمه چیز
authority توانایی انجام کاری
nondeletable عدم توانایی حذف
nonscrollable عدم توانایی انتقال
starting power توانایی راه اندازی
psi ability توانایی فرا روانی
capable توانایی انجام کاری
(have) what it takes <idiom> توانایی انجام کار
one-upmanship <idiom> توانایی سر بودن از دیگران
get to <idiom> توانایی داشتن برای
ability grouping گروه بندی بر پایه توانایی
may توانایی داشتن قادر بودن
insolvency عدم توانایی در پرداخت بدهی
potential <adj.> [توانایی برای انجام کاری]
insolvent فاقد توانایی پرداختن دیون
I don't have it in my power to help you. من توانایی کمک به شما را ندارم.
overload تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloads تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
as far as in me lies تا انجاکه در حدود توانایی من است
with all one's might با تمام نیرو با همه توانایی
with might and main با تمام نیرو با همه توانایی
feel up to (do something) <idiom> توانایی انجام کاری رانداشتن
mac quarrie test for mechanical ability آزمون توانایی فنی مک کواری
waiting delay تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
conduction توانایی یک ماده برای هدایت جریان
otis lennon mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
to be out of one's depth از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
circuits اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
circuit اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
knowledge is power دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
potential توانایی انرژی برای کار کردن
degradation کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
civil nuclear powers کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
to see what [mettle] he is made of <idiom> تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
Let's see how much you can take. <idiom> ببینیم تا چه حد توانایی [استقامت] داری . [اصطلاح روزمره]
random access توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
arithmetic توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
Stress reduces an employee's working capacity' استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
conductive مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
channels ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
reliability توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
channeled ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channel ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
maintainability توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
to prove oneself نشان دادن [ثابت کردن] توانایی انجام کاری
HRG توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
design load حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
computing میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
capacitance توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
interoperability توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
auto توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
faulted توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
stability توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
nanocomputer کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
autos توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
failure safety [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
reliability [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
multi tasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multitasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
numerical indicator tube هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
fault توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
resolutions توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
congestion وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
resolution توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
mysticism مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
electronic توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
automatic توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
adaptation توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptations توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptive channel allocation توانایی سیستم برای تغییر پاسخ ها و فرآیندها طبق ورودی ها و رویدادها و موقعیتها
automatics توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
images توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
image توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
resolving power اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
voice توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
autos توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
resolution توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
voicing توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
resolutions توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
auto توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
voices توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
robustness توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
blind dialling توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
overstriking توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
auto توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
licences اجازه
permit اجازه
authorisations اجازه
liberties اجازه
licenses اجازه
licence اجازه
ratification اجازه
authority اجازه
permission اجازه
permits اجازه
authorization اجازه
license اجازه
unauthorized بی اجازه
liberty اجازه
leaving اجازه
warrent اجازه
licensing اجازه
okay اجازه
fiat اجازه
fiats اجازه
licensure اجازه
by permission of با اجازه
approval اجازه
ok اجازه
permitting اجازه
leave اجازه
low resolution graphics توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
ZMODEM گونه پیشرفته پروتکل ارسالی MODEM که قادر به تشخیص خطا و توانایی ارسال مجدد است در صورتی که اتصال قط ع شود
plotted توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plots توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com