Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
English
Persian
almightiness
توانایی برهمه چیز
Other Matches
almighty
توانا برهمه چیز قدیر
And whats more hes a lair.
تازه (علاوه برهمه چیز ) دروغگوهم هست
intelligence
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
might
توانایی
influencing
توانایی
influenced
توانایی
influence
توانایی
energies
توانایی
reach
توانایی
reaches
توانایی
able-bodied
توانایی
reaching
توانایی
means
توانایی
potence
توانایی
potently
با توانایی
potentiality
توانایی
puissance
توانایی
potentialities
توانایی
faculty
توانایی
capability
توانایی
faculties
توانایی
strenght
توانایی
competence
توانایی
ably
با توانایی
expertise
توانایی
qualification
توانایی
powers
توانایی
powering
توانایی
powered
توانایی
power
توانایی
credential
توانایی
skill
توانایی
reached
توانایی
abilities
توانایی
influences
توانایی
energy
توانایی
authority
توانایی
ability
توانایی
capacities
توانایی کار
capacities
توانایی گنجایش
feasibility
توانایی انجام
strength
قوه توانایی
strengths
قوه توانایی
ability test
آزمون توانایی
energy
توانایی کار
capacity
توانایی کار
capacities
صلاحیت توانایی
potency
توانایی نیرومندی
capacity
صلاحیت توانایی
capacity
توانایی گنجایش
capability
توانایی مقدورات
energies
توانایی کار
convertibility
توانایی تغییر
general ability
توانایی عمومی
spatial ability
توانایی فضایی
special ability
توانایی اختصاصی
verbal ability
توانایی کلامی
to the best of ones ability
بامنتهای توانایی
vim
انرژی توانایی
working capacity
توانایی کار
have (something) going for one
<idiom>
توانایی داشتن
sentience
توانایی حسی
risibility
توانایی خندیدن
reasoning ability
توانایی استدلال
if possible
در صورت توانایی
mental ability
توانایی ذهنی
non ability
عدم توانایی
numerical ability
توانایی عددی
powerlessly
با عدم توانایی
authority
توانایی اجازه
(have) what it takes
<idiom>
توانایی انجام کار
one-upmanship
<idiom>
توانایی سر بودن از دیگران
get to
<idiom>
توانایی داشتن برای
starting power
توانایی راه اندازی
solvency
توانایی پرداخت بدهی
psi ability
توانایی فرا روانی
nonscrollable
عدم توانایی انتقال
absorptive
توانایی مکش یا جذب
nondeletable
عدم توانایی حذف
capable
توانایی انجام کاری
authority
توانایی انجام کاری
authorization
اجازه یا توانایی انجام کاری
authorisations
اجازه یا توانایی انجام کاری
insolvency
عدم توانایی در پرداخت بدهی
feel up to (do something)
<idiom>
توانایی انجام کاری رانداشتن
with all one's might
با تمام نیرو با همه توانایی
I don't have it in my power to help you.
من توانایی کمک به شما را ندارم.
with might and main
با تمام نیرو با همه توانایی
as far as in me lies
تا انجاکه در حدود توانایی من است
ability grouping
گروه بندی بر پایه توانایی
may
توانایی داشتن قادر بودن
mac quarrie test for mechanical ability
آزمون توانایی فنی مک کواری
overloads
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
insolvent
فاقد توانایی پرداختن دیون
potential
<adj.>
[توانایی برای انجام کاری]
overload
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
otis lennon mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
knowledge is power
دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
degradation
کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
circuits
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
circuit
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
potential
توانایی انرژی برای کار کردن
waiting delay
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
conduction
توانایی یک ماده برای هدایت جریان
terman group test of mental ability
آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
to be out of one's depth
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
channel
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeled
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channels
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
random access
توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
civil nuclear powers
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
to see what
[mettle]
he is made of
<idiom>
تا ببینیم او
[مرد]
چقدر توانایی
[تحمل]
دارد
reliability
توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
arithmetic
توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
conductive
مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
Let's see how much you can take.
<idiom>
ببینیم تا چه حد توانایی
[استقامت]
داری .
[اصطلاح روزمره]
Stress reduces an employee's working capacity'
استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
computing
میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
to prove oneself
نشان دادن
[ثابت کردن]
توانایی انجام کاری
otis quick scoring mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
maintainability
توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
HRG
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
design load
حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
interoperability
توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
capacitance
توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
failure safety
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
reliability
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
resolution
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolutions
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
congestion
وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
multi tasking
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
faulted
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
stability
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
autos
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
faults
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
auto
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
multitasking
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
nanocomputer
کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
numerical indicator tube
هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
fault
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
electronic
توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
mysticism
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
image
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
adaptive channel allocation
توانایی سیستم برای تغییر پاسخ ها و فرآیندها طبق ورودی ها و رویدادها و موقعیتها
automatics
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
adaptations
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptation
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
automatic
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
images
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
auto
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
voice
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
resolving power
اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
voicing
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
resolution
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
resolutions
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
autos
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
voices
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
robustness
توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
overstriking
توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
blind dialling
توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
auto
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
plotted
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics
توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
plot
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
ZMODEM
گونه پیشرفته پروتکل ارسالی MODEM که قادر به تشخیص خطا و توانایی ارسال مجدد است در صورتی که اتصال قط ع شود
plots
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
Ackerman's function
تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
featured
تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
featuring
تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
compatibility
توانایی دونرم افزار یا سخت افزار برای کارکردن باهم
downward
توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
play by ear
<idiom>
توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
features
تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
feature
تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
flexibility
توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
autos
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
auto
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
helical wave guide
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
deep stall
وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
autos
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
auto
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
typeover
توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
recognition
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com