English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
verbal ability توانایی کلامی
Other Matches
intelligence 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
verbal کلامی
verbal behavior رفتار کلامی
verbal suggestion تلقین کلامی
verbal reinforcement تقویت کلامی
distractable speech حواسپرتی کلامی
verbalization بیان کلامی
verbal test ازمون کلامی
verbal intelligence هوش کلامی
verbal catharsis پالایش کلامی
verbal comprehension درک کلامی
verbal learning یادگیری کلامی
verbal iq هوشبهر کلامی
onomatomania وسواس کلامی
verbal fluency سیالی کلامی
nonlanguage test ازمون غیر کلامی
verbal image تصویر ذهنی کلامی
preverbal phase مرحله پیش کلامی
credential توانایی
skill توانایی
capability توانایی
qualification توانایی
energies توانایی
energy توانایی
reach توانایی
reached توانایی
reaches توانایی
reaching توانایی
able-bodied توانایی
faculties توانایی
faculty توانایی
potentialities توانایی
means توانایی
potentiality توانایی
competence توانایی
expertise توانایی
might توانایی
authority توانایی
ability توانایی
powered توانایی
abilities توانایی
powers توانایی
powering توانایی
power توانایی
puissance توانایی
strenght توانایی
potently با توانایی
influences توانایی
influenced توانایی
influencing توانایی
ably با توانایی
potence توانایی
influence توانایی
sentience توانایی حسی
spatial ability توانایی فضایی
have (something) going for one <idiom> توانایی داشتن
energy توانایی کار
special ability توانایی اختصاصی
energies توانایی کار
capacity توانایی کار
risibility توانایی خندیدن
if possible در صورت توانایی
reasoning ability توانایی استدلال
convertibility توانایی تغییر
to the best of ones ability بامنتهای توانایی
vim انرژی توانایی
non ability عدم توانایی
mental ability توانایی ذهنی
general ability توانایی عمومی
ability test آزمون توانایی
powerlessly با عدم توانایی
potency توانایی نیرومندی
capacity صلاحیت توانایی
capacity توانایی گنجایش
strengths قوه توانایی
strength قوه توانایی
feasibility توانایی انجام
working capacity توانایی کار
numerical ability توانایی عددی
authority توانایی اجازه
capability توانایی مقدورات
capacities توانایی کار
capacities صلاحیت توانایی
capacities توانایی گنجایش
authority توانایی انجام کاری
nonscrollable عدم توانایی انتقال
absorptive توانایی مکش یا جذب
almightiness توانایی برهمه چیز
psi ability توانایی فرا روانی
capable توانایی انجام کاری
nondeletable عدم توانایی حذف
starting power توانایی راه اندازی
get to <idiom> توانایی داشتن برای
(have) what it takes <idiom> توانایی انجام کار
solvency توانایی پرداخت بدهی
one-upmanship <idiom> توانایی سر بودن از دیگران
overload تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloads تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
potential <adj.> [توانایی برای انجام کاری]
insolvent فاقد توانایی پرداختن دیون
mac quarrie test for mechanical ability آزمون توانایی فنی مک کواری
insolvency عدم توانایی در پرداخت بدهی
I don't have it in my power to help you. من توانایی کمک به شما را ندارم.
with might and main با تمام نیرو با همه توانایی
may توانایی داشتن قادر بودن
feel up to (do something) <idiom> توانایی انجام کاری رانداشتن
authorisations اجازه یا توانایی انجام کاری
authorization اجازه یا توانایی انجام کاری
ability grouping گروه بندی بر پایه توانایی
overloaded تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
with all one's might با تمام نیرو با همه توانایی
as far as in me lies تا انجاکه در حدود توانایی من است
otis lennon mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
degradation کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
potential توانایی انرژی برای کار کردن
circuit اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
circuits اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
to be out of one's depth از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
conduction توانایی یک ماده برای هدایت جریان
knowledge is power دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
waiting delay تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
conductive مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
civil nuclear powers کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
random access توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
arithmetic توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
reliability توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
to see what [mettle] he is made of <idiom> تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
Stress reduces an employee's working capacity' استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
channel ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeled ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channels ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
Let's see how much you can take. <idiom> ببینیم تا چه حد توانایی [استقامت] داری . [اصطلاح روزمره]
to prove oneself نشان دادن [ثابت کردن] توانایی انجام کاری
capacitance توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
design load حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
HRG توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
interoperability توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
maintainability توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
computing میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
faults توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faulted توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
auto توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
fault توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
resolution توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
stability توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
autos توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
congestion وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
numerical indicator tube هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
nanocomputer کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
multitasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
multi tasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
failure safety [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
reliability [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
resolutions توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
electronic توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
mysticism مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
adaptation توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptive channel allocation توانایی سیستم برای تغییر پاسخ ها و فرآیندها طبق ورودی ها و رویدادها و موقعیتها
adaptations توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
images توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
image توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
automatics توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
voice توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
auto توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
resolution توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
resolutions توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
voicing توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
resolving power اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
voices توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
autos توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
robustness توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
blind dialling توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
overstriking توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
auto توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
plot توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
ZMODEM گونه پیشرفته پروتکل ارسالی MODEM که قادر به تشخیص خطا و توانایی ارسال مجدد است در صورتی که اتصال قط ع شود
plotted توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plots توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
downward توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
play by ear <idiom> توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
feature تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
featured تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
featuring تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
compatibility توانایی دونرم افزار یا سخت افزار برای کارکردن باهم
features تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
flexibility توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com