Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 208 (12 milliseconds)
English	Persian
enable	توانا ساختن
enabled	توانا ساختن
enables	توانا ساختن
enabling	توانا ساختن
Search result with all words
enable	قادر ساختن توانا
enabled	قادر ساختن توانا
enables	قادر ساختن توانا
enabling	قادر ساختن توانا
Other Matches
mighty	توانا
mightiest	توانا
mightier	توانا
capable	توانا
puissant	توانا
authoritative	توانا
omnipotence	همه توانا
able	توانا لایق
abler	: توانا لایق
ablest	: توانا لایق
prepotent	بسیار توانا
enabling signal	علامت توانا سازی
able bodied	دارای جسم توانا
youths of puissance	جوانان توانا یا نیرومند
almighty	توانا برهمه چیز قدیر
potentates	شخص توانا فرمانروای مقتدر
potentate	شخص توانا فرمانروای مقتدر
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
invent	ساختن
buildings	ساختن
builds	ساختن
constructed	ساختن
make	ساختن
constructing	ساختن
dree	ساختن با
invented	ساختن
put-up	ساختن
invents	ساختن
inventing	ساختن
build	ساختن
fabricate	ساختن
fabricated	ساختن
pellet	حب ساختن
fabricates	ساختن
bulid	ساختن
put up	ساختن
construct	ساختن
fashioned	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
pills	حب ساختن
pill	حب ساختن
indite	ساختن
fashions	مد ساختن
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
upgraded	ساختن
upgrade	ساختن
manufacture	ساختن
manufactured	ساختن
fashion	مد ساختن
carbonize	کک ساختن
constructs	ساختن
confect	ساختن
makes	ساختن
unifies	تک ساختن
fabrication	ساختن
creating	ساختن
creates	ساختن
create	ساختن
miscreate	بد ساختن
manufactures	ساختن
bridged	پل ساختن
composes	ساختن
compose	ساختن
idolised	بت ساختن
set up	ساختن
to get along	ساختن
idolizing	بت ساختن
bridges	پل ساختن
forborne	ساختن با
bridge	پل ساختن
produce	ساختن
produced	ساختن
produces	ساختن
idolises	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolized	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
generate	ساختن
to t. up	ساختن
unifying	تک ساختن
generated	ساختن
unify	تک ساختن
to make away	ساختن
to make a shift	ساختن
generating	ساختن
fabricating	ساختن
generates	ساختن
upbuild	ساختن
minting	ساختن
mint	ساختن
to go in with	ساختن با
remake	از نو ساختن
minted	ساختن
remakes	از نو ساختن
mints	ساختن
maximized	بیشینه ساختن
maximising	بیشینه ساختن
maximises	بیشینه ساختن
familiarised	اشنا ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
familiarises	اشنا ساختن
notified	اگاه ساختن
maximize	بیشینه ساختن
notifies	اگاه ساختن
wettest	مرطوب ساختن
notify	اگاه ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
familiarized	اشنا ساختن
familiarize	اشنا ساختن
notifying	اگاه ساختن
detatch	جدا ساختن
maximised	بیشینه ساختن
familiarising	اشنا ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
reconciles	راضی ساختن
subvert	واژگون ساختن
diversify	گوناگون ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
gaunt	زننده ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
subverts	واژگون ساختن
reconcile	راضی ساختن
reconciling	راضی ساختن
sepulchres	قبر ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
sepulchers	قبر ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
diversified	گوناگون ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
sepulchre	قبر ساختن
subverted	واژگون ساختن
internalization	درونی ساختن
accustoming	معتاد ساختن
accustoms	معتاد ساختن
minimised	کمینه ساختن
minimises	کمینه ساختن
minimising	کمینه ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
minimizes	کمینه ساختن
minimizing	کمینه ساختن
disturb	مضطرب ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
accustom	معتاد ساختن
insuring	مطمئن ساختن
insures	مطمئن ساختن
denigration	سیاه ساختن
inters	مدفون ساختن
discover	مکشوف ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
discovers	مکشوف ساختن
produce	ساختن محصول
produced	ساختن محصول
produces	ساختن محصول
disable	ناتوان ساختن
disables	ناتوان ساختن
disabling	ناتوان ساختن
ensure	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
snarl	خشمگین ساختن
relieving	بر جسته ساختن
humidified	مرطوب ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
humidify	مرطوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
vitiate	معیوب ساختن
vitiate	ناپاک ساختن
rescind	باطل ساختن
vitiated	معیوب ساختن
vitiated	ناپاک ساختن
vitiates	معیوب ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
vitiating	معیوب ساختن
wet	مرطوب ساختن
wets	مرطوب ساختن
relieves	بر جسته ساختن
relieve	بر جسته ساختن
rescinds	باطل ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarls	خشمگین ساختن
denude	عاری ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com