English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
indicated horsepower توان اسب اسمی دستگاه
nominal horsepower توان اسب اسمی دستگاه
Search result with all words
n.h.p. توان اسمی دستگاه
Other Matches
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
volt ampere meter دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
cosine meter دستگاه اندازه گیری ضریب توان
rated through put ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
eight bit system کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
rating توان نامی توان قدرت
ratings توان نامی توان قدرت
lsb رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot. <proverb> در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
mini کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
denominative اسمی
rated اسمی
nominal اسمی
substantival اسمی
onomastic اسمی
nounal اسمی
trinomial سه اسمی
nominal load بار اسمی
nominal partner شریک اسمی
nominal pitch گام اسمی
rated current جریان اسمی
nominal price قیمت اسمی
nominal price بهای اسمی
rated duty کار اسمی
ostensible شریک اسمی
nominal income درامد اسمی
nominal diameter قطر اسمی
ratings رژیم اسمی
par value ارزش اسمی
call price ارزش اسمی
smee battery پیل اسمی
rating رژیم اسمی
nominal capital سرمایه اسمی
nominal cost هزینه اسمی
nominal data داده اسمی
rated candlepower شمع اسمی
nominal value قیمت اسمی
face value بهای اسمی
nominal value مقدار اسمی
rated quantity مقدار اسمی
nominal wage مزد اسمی
nominal value بهای اسمی
at par به قیمت اسمی
face value ارزش اسمی
nominal voltage ولتاژ اسمی
nominal value ارزش اسمی
nominal rating کار اسمی
nominal scale مقیاس اسمی
at par بقیمت اسمی
rated voltage ولتاژ اسمی
nominal size اندازه اسمی
at par قیمت اسمی سند
below par کمتر از ارزش اسمی
continuous rating کار پیوسته اسمی
full load بار خارجی اسمی
voltage rating of a condenser ولتاژ اسمی خازن
gerund اسمی که از اضافه کردن
it answers to its name اسمی است بامسمی
above par بالاتر از بهای اسمی
gerunds اسمی که از اضافه کردن
nominal value قیمت اسمی سهمی
below par کمتر از بهای اسمی
nominal load بار خارجی اسمی
nominal interest rate نرخ بهره اسمی
intermittent rating کار اسمی متناوب
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
at par بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
asthmatic دچار تنگی نفس اسمی
nominative indepdent اسمی که درحالت نداواقع شود
asthmatics دچار تنگی نفس اسمی
abjectival use of a noun استعمال اسمی به طور صفت
nominal gross national product محصول ناخالص ملی اسمی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
pentaptote اسمی که دارای پنج حالت باشد
bond discount تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
at par قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
depreciation of currency کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
debt discount تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
His name is never mentioned anywhere . اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
premium مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
premiums مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
tolerance بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerances بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
nominative appositive اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
imparisyllabic دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
cation یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
callable bond نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
face value مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
throughput توان
potency توان
isoelectric هم توان
power توان
oligotrophic کم توان
p توان
potential توان
high-powered پر توان
low power توان کم
exponent توان
ambidextral دو سو توان
exponents توان
equipotent هم توان
vigor توان
powering توان
powers توان
vigour توان
powered توان
vim توان
ambidextrous دو سو توان
capacitance توان
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
horse power توان موتور
light output ratio توان نور
aerobic power توان هوازی
rated output توان نامی
puissance توان قدرت
interference power توان پارازیت
true power توان واقعی
ratings سنجش توان
omnipotent همه توان
albedo توان بازتاب
true power توان متوسط
thermal power توان حرارتی
power function تابع توان
power level تراز توان
power level indicator توان نما
power loss اتلاف توان
apparent power توان فاهری
valence توان ارزش
horsepower توان اسب
wattles power توان کور
heating power توان حرارتی
reactive power توان واکنشی
reactive power توان هرز
recruitment توان گیری
wattmeter توان سنج
wattless power توان هرز
true power توان حقیقی
complex power توان موهومی
instantaneous power توان لحظهای
rating سنجش توان
potency توان جنسی
idle power توان کور
idle current wattmeter توان کورسنج
compression strength توان فشاری
i^ r loss اتلاف توان
microcomputer کامپیوتر کم توان
brake horsepower توان مفید
increase of output افزایش توان
power output توان خروجی
constant power توان دائمی
input power توان ورودی
maximum available powere توان حداکثر
complex power توان مختلط
motor output توان موتور
connected load توان اتصال
vector power توان برداری
constant power توان ثابت
circuit breaking capacity توان قطع
indicated horsepower توان فاهری
low power توان کوچک
reactor output توان راکتور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com