Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
output per unit of displacement
توان در واحد جابجایی
Other Matches
unity power factor
ضریب توان واحد
watt
واحد توان در سیستم متریک
bel
واحد شدت نسبی توان
watts
واحد توان در سیستم متریک
output per unit of displacement
توان در واحد تغییر مکان
volts
واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volt
واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
rightsizing
فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
task
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
tasks
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
eight bit system
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
ratings
توان نامی توان قدرت
rating
توان نامی توان قدرت
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
cpu
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
volt ampere meter
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
handling
جابجایی
displeacement of water
جابجایی اب
displacement ton
تن جابجایی
dislocation
جابجایی
convection
جابجایی
displacement
جابجایی
head posisioning
جابجایی هد
commutation
جابجایی
deplacement
جابجایی
relocation
جابجایی
shift
جابجایی شعاعی
commutativity
جابجایی پذیری
angular displacement
جابجایی زاویهای
commutative law
قانون جابجایی
shifted
جابجایی شعاعی
shear displacements
جابجایی برشی
shifted
جابجایی مرکزقوس
commutation relation
رابطه جابجایی
commutative
جابجایی پذیر
commutation rules
قواعد جابجایی
static relocation
جابجایی ایستا
stokes shift
جابجایی استوک
block move
جابجایی بلوک
allesthesia
جابجایی بساوشی
allach
جابجایی بساوشی
relocation register
ثبات جابجایی
relocation factor
ضریب جابجایی
alkyl shift
جابجایی الکیلی
chemical shift
جابجایی شیمیایی
shift reagent
واکنشگر جابجایی
associative shift
جابجایی تداعی
bimolecular displacement
جابجایی دو مولکولی
shift
جابجایی مرکزقوس
cost of removal
هزینه جابجایی
hydride shift
جابجایی هیدریدی
handling of goods
جابجایی کالا
field displacement
جابجایی میدان
doppler shift
جابجایی دوپلر
program relocation
جابجایی برنامه
eluviation
جابجایی خاک
dynamic relocation
جابجایی پویا
doppler frequency
جابجایی دوپلر
displacement current
جریان جابجایی
shifts
جابجایی مرکزقوس
image shift
جابجایی تصویر
shifts
جابجایی شعاعی
materials handling
جابجایی مواد
dislocation defect
نقص جابجایی
handling of goods
جابجایی امتعه
rotation
جابجایی سط ر و ستون در یک آرایه .
modular constraint
محدودیت در جابجایی تصاویر
blue shift
جابجایی به سوی ابی
hubble effect
جابجایی به سوی قرمز
itineration
ازیک جابجایی دیگر
stock handling cost
هزینه جابجایی موجودی
free movement of capital
ازادی جابجایی سرمایه
handling charges
هزینههای جابجایی کالا
cargo handling at port
جابجایی کالا در بندر
image displacement
تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون
ammunition handler
متصدی جابجایی مهمات
commutative group
[math.]
گروه جابجایی
[ریاضی]
translation
جابجایی
[ریاضی]
[فیزیک]
red shift
جابجایی به سوی قرمز
advection
جابجایی افقی هوا
commutative law
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
allocheiria
جابجایی بساوشی متقارن
allochiria
جابجایی بساوشی متقارن
sand cone method
طریقه جابجایی ماسه
commutative property
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
commutative rule
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
drunkennes
خطای جابجایی یا لغزش
Abelian group
[math.]
گروه جابجایی
[ریاضی]
matrix
جابجایی سط ر و ستون در آرایه
matrixes
جابجایی سط ر و ستون در آرایه
shifts
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
shift
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
removable
آنچه قابل جابجایی است
shifted
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
chemical shift equivalent protons
پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر
Abelian group
[math.]
گروه جابجایی پذیر
[ریاضی]
commutative group
[math.]
گروه جابجایی پذیر
[ریاضی]
globally
تابع جابجایی که یک قطعه متن
chemical shift non equivalent protons
پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر
cartridge
دیسک سخت قابل جابجایی
cartridges
دیسک سخت قابل جابجایی
global
تابع جابجایی که یک قطعه متن
shift
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
right
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
righted
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
righting
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
displacement
جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
shifts
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
shifts
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
shifted
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
shifted
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
shift
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
centure of pressure travel
جابجایی خطی مرکز فشار درامتداد وتر
data leakage
جابجایی غیر قانونی داده ازامکانات کامپیوتری
work
انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
shift
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
worked
انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
shifts
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
directory
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری
directories
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری
shifted
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
machine address
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
rotated
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
distributing
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
shifts
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
shift
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
distribute
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
distributes
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
rotate
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
shifted
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
rotates
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
advection
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
relocation
جابجایی داده یا کدگذاری یا انتساب محل مطلق پیش از اجرای برنامه
relocation
جابجایی داده یا کدگزاری یاانتساب محل مطلق درحین اجرای برنامه
explicit address
آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس
storing
ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
store
ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
logic seeking
چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
ranged
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
ranges
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
range
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
potency
توان
oligotrophic
کم توان
low power
توان کم
throughput
توان
exponent
توان
p
توان
powers
توان
ambidextrous
دو سو توان
exponents
توان
isoelectric
هم توان
power
توان
equipotent
هم توان
vigour
توان
powering
توان
powered
توان
capacitance
توان
high-powered
پر توان
vim
توان
vigor
توان
ambidextral
دو سو توان
potential
توان
wattles power
توان کور
idle power
توان کور
idle current wattmeter
توان کورسنج
maximum available powere
توان حداکثر
i. and evdevolution
توان یابی
i^ r loss
اتلاف توان
inputted
توان اولیه
input
توان اولیه
omnipotent
همه توان
input
توان ورودی
increase of output
افزایش توان
light output ratio
توان نور
low power
توان کوچک
interference power
توان پارازیت
circuit breaking capacity
توان قطع
capacity range
حیطه توان
instantaneous power
توان لحظهای
input power
توان ورودی
indicated horsepower
توان فاهری
purchasing power
توان خرید
brake horsepower
توان مفید
horse power
توان موتور
valence
توان ارزش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com