English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
octal notation توان هشت مربوط به محل هر رقم در عدد
Other Matches
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
eight bit system کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
ratings توان نامی توان قدرت
rating توان نامی توان قدرت
lsb رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot. <proverb> در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
vigor توان
power توان
powering توان
high-powered پر توان
vim توان
ambidextral دو سو توان
equipotent هم توان
powered توان
potential توان
throughput توان
low power توان کم
powers توان
exponent توان
capacitance توان
exponents توان
p توان
potency توان
vigour توان
ambidextrous دو سو توان
isoelectric هم توان
oligotrophic کم توان
electric power توان برقی
aerobic power توان هوازی
idle current wattmeter توان کورسنج
out put توان دستگاهها
engine performance توان موتور
active power توان موثر
idle power توان کور
horsepower توان اسب
thermal power توان حرارتی
wattles power توان کور
valence توان ارزش
increase of output افزایش توان
albedo توان بازتاب
purchasing power توان خرید
discriminating power توان افتراق
input power توان ورودی
paces حفظ توان
instantaneous power توان لحظهای
pace حفظ توان
apparent power توان فاهری
wattless power توان هرز
wattmeter توان سنج
dispersive power توان پاشندگی
light output ratio توان نور
indicated horsepower توان فاهری
effective power توان موثر
true power توان حقیقی
true power توان متوسط
true power توان واقعی
useful power توان مفید
vector power توان برداری
maximum available powere توان حداکثر
dynomometer توان سنج
low power توان کوچک
rehabilitation توان بخشی
power factor ضریب توان
power output توان خروجی
recruitment توان گیری
physical medicine طب توان بخشی
puissance توان قدرت
h.p. توان اسب
rated output توان نامی
reactive power توان هرز
reactive power توان واکنشی
heating power توان حرارتی
reactive volt amperes توان هرز
power loss اتلاف توان
power endurance توان استقامت
power function تابع توان
interference power توان پارازیت
simple circuit مدار توان
power level تراز توان
power level indicator توان نما
power circuit مدار توان
ratings سنجش توان
potential energy نهان توان
rating سنجش توان
reactor output توان راکتور
real power توان حقیقی
output power توان خروجی
tensile strength توان کششی
omnipotent همه توان
explosive power توان انفجاری
horse power توان موتور
motor output توان موتور
engine rating توان موتور
inputted توان اولیه
microcomputer کامپیوتر کم توان
i. and evdevolution توان یابی
reactive power توان راکتیو
inputted توان ورودی
real power توان موثر
received power توان دریافتی
resolution power توان تفکیک
potency توان جنسی
fluctuating power توان نوشی
input توان ورودی
flexural strength توان خمشی
input توان اولیه
sounp power توان صوتی
exponentiation به توان رساندن
i^ r loss اتلاف توان
constant power توان ثابت
cube توان سوم
perhaps توان بود
micros کامپیوتر کم توان
micro کامپیوتر کم توان
powers قوه یا توان
capacity range حیطه توان
powers توان برقی
constant power توان دائمی
powered توان نیرو
powers توان نیرو
circuit breaking capacity توان قطع
cubes توان سوم
paced حفظ توان
power قوه یا توان
power توان نیرو
connected load توان اتصال
complex power توان موهومی
powering قوه یا توان
throughput توان عملیاتی
power توان برقی
exponent توان [ریاضی]
biological potential توان زیستی
powered توان برقی
power توان [ریاضی]
powering توان نیرو
cosine meter توان سنج
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
compression strength توان فشاری
powering توان برقی
complex power توان مختلط
powered قوه یا توان
brake horsepower توان مفید
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
tera پیشوندی برای 01 به توان 21
output per unit of displacement توان در واحد جابجایی
powering حذف توان کامپیوتر
resolving power توان تفکیک تلسکوپ
parameters ولتاژ یا توان یک سیستم
parameter ولتاژ یا توان یک سیستم
powered حذف توان کامپیوتر
powers توان از دست رفته
transmission dynamometer توان سنج انتقالی
octillion توان هشتم میلیون
powered توان از دست رفته
horsepower hour توان اسب در ساعت
squaring مربع توان دوم
powering توان از دست رفته
original که از آن می توان کپی گرفت
hecto پیشوندی معادل 01 به توان 2
power توان از دست رفته
square means second p مجذوریعنی توان دوم
specific rotatory power توان چرخشی ویژه
power حذف توان کامپیوتر
powers حذف توان کامپیوتر
electrode dissipation اتلاف توان الکترد
absorption dynamometer توان سنج جذبی
square مربع توان دوم
grid driving power توان کنترل شبکه
squared مربع توان دوم
originals که از آن می توان کپی گرفت
squares مربع توان دوم
acid base balance توان اسیدی- بازی
maxvo حداکثر توان هوازی
electrodynamometer توان سنج برقی
kickback power supply توان اور بازگشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com