Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
impenitent	توبه ناپذیر
Other Matches
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
contrition	توبه
resipiscence	توبه
irrepentant	بی توبه
repentance	توبه
penintent	توبه کار
penitent	توبه کار
penitence	ندامت توبه
impenitence	عدم توبه
contrite	توبه کار
repenter	توبه کار
to do penance	با ریاضت توبه کردن
to be penanced	با ریاضت توبه کردن
shrive	توبه دادن وبخشیدن
resipiscent	توبه کار تائب
penintent	شخص توبه کار
repentantly	از روی توبه و پشیمانی
penitential psalms	مزامیر توبه و استغفار
penitently	از روی پشیمانی و توبه
magdalen or lene	فاحشه توبه کرده
contrite	از روی توبه وپشیمانی
contritely	ازروی توبه وپشیمانی
shrift	ایین توبه وبخشش
penance	وادار به توبه کردن
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
repents	توبه کردن پشیمان شدن
shrove tuesday	سه شنبه قبل ازچهارشنبه توبه
repenting	توبه کردن پشیمان شدن
repented	توبه کردن پشیمان شدن
to repent one's sins	از گناهان خود توبه کردن
repent	توبه کردن پشیمان شدن
shrovetide	سه روز قبل ازچهارشنبه توبه
penance	توبه وطلب بخشایش پشیمانی
impenitence	بی میلی نسبت بتوبه توبه ناپذیری
penitentially	چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
mardi gras	سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
To vow never to do it again. <idiom>	پشت دست خود را داغ کردن [توبه کردن]
unchallenged	بحث ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
waterproofs	نم ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
indecomposable	فساد ناپذیر
incorruptibly	بطورفساد ناپذیر
inconvertible	مبادله ناپذیر
incompressible	فشار ناپذیر
impracticable <adj.>	انجام ناپذیر
incompressible	تراکم ناپذیر
incommutably	تبدیل ناپذیر
incommutable	تخفیف ناپذیر
incommutable	استحاله ناپذیر
unalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inevitable <adj.>	اجتناب ناپذیر
absolute <adj.>	اجتناب ناپذیر
indispansably	بطورچاره ناپذیر
indisciplinable	انظباط ناپذیر
indiminishable	کاهش ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر
inalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
indefeasible	بطلان ناپذیر
indefeasible	فسخ ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
impartible	بخش ناپذیر
immitigable	تخفیف ناپذیر
immiscible	امتزاج ناپذیر
immiscible	امیزش ناپذیر
unwearying	خستگی ناپذیر
fatigueless	خستگی ناپذیر
exhautless	خستگی ناپذیر
engrained	چاره ناپذیر
incommensurable	مقایسه ناپذیر
incommensurable	سنجش ناپذیر
incoercible	انقباض ناپذیر
incodensable	انقباض ناپذیر
inappellable	پژوهش ناپذیر
inappealable	پژوهش ناپذیر
inalterable	تغییر ناپذیر
imperviable	سرایت ناپذیر
ego alien	خود ناپذیر
unappealabe	پژوهش ناپذیر
untouchability	لمس ناپذیر
water proof	رطوبت ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
indispensable <adj.>	اجتناب ناپذیر
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
non descript	تشریح ناپذیر
non descript	وصف ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
unsearchable	کاوش ناپذیر
raintight	باران ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
spanless	پیمایش ناپذیر
unappeasable	استمالت ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
uncomputable	محاسبه ناپذیر
sateless	سیری ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
undecidable	تصمیم ناپذیر
uninflammable	اشتعال ناپذیر
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
infrangible	تجزیه ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
inextinguishably	بطورتسکین ناپذیر
inexplorable	کاوش ناپذیر
inexhaustibly	بطورپایان ناپذیر
inexcitable	هیجان ناپذیر
ineludible	گریز ناپذیر
indubious	تردید ناپذیر
indisributable	بخش ناپذیر
unfeasible <adj.>	انجام ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر
inscrvtable	تفحص ناپذیر
insol	انحلال ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
irremissible	اغماض ناپذیر
irrecoverably	بطوراصلاح ناپذیر
irrecoverable	جبران ناپذیر
irrecocilably	بطوروفق ناپذیر
ireversible	تغییر ناپذیر
invariant	تغییر ناپذیر
intangibly	بطورلمس ناپذیر
inexecutable <adj.>	انجام ناپذیر
infallible	لغزش ناپذیر
unavoidable	چاره ناپذیر
ineluctable	چاره ناپذیر
unavoidable	اجتناب ناپذیر
unbearably	تحمل ناپذیر
disconsolate	تسلی ناپذیر
inevitable	اجتناب ناپذیر
irreconcilable	اشتی ناپذیر
unanswerable	جواب ناپذیر
irreversible	واگشت ناپذیر
irrevocably	بطورفسخ ناپذیر
unexceptionable	استثناء ناپذیر
inscrutable	نفوذ ناپذیر
insoluble	انحلال ناپذیر
inalienable	بیع ناپذیر
inseparable	تفکیک ناپذیر
interminable	پایان ناپذیر
unalterable	تغییر ناپذیر
intangible	لمس ناپذیر
inaccessible	ارتباط ناپذیر
invariable	تغییر ناپذیر
inaccessible	دسترسی ناپذیر
immutable	تغییر ناپذیر
irreconcilable	وفق ناپذیر
unanswerable	تکذیب ناپذیر
impermeable	نشت ناپذیر
impregnable	رسوخ ناپذیر
unceasing	پایان ناپذیر
unceasing	ایست ناپذیر
incurable	درمان ناپذیر
incurable	بهبودی ناپذیر
incurable	علاج ناپذیر
immobile	جنبش ناپذیر
undeniable	انکار ناپذیر
undeniably	انکار ناپذیر
inconceivable	تصور ناپذیر
adamant	تزلزل ناپذیر
inflexible	انحناء ناپذیر
overpowering	مقاومت ناپذیر
voracious	سیری ناپذیر
incomparable	مقایسه ناپذیر
impermeable	تراوش ناپذیر
impermeable	رطوبت ناپذیر
uncompromisingly	مصالحه ناپذیر
irreversible	بازگشت ناپذیر
uncompromising	مصالحه ناپذیر
indeterminable	تعیین ناپذیر
irreversible	برگشت ناپذیر
adamantly	تزلزل ناپذیر
drainless	خستگی ناپذیر
uncontrollably	کنترل ناپذیر
imperturbable	تزلزل ناپذیر
achromatic	رنگ ناپذیر
insupportable	تحمل ناپذیر
intolerable	تحمل ناپذیر
inconsolable	دلداری ناپذیر
indefatigable	خستگی ناپذیر
insusceptible	تایید ناپذیر
indestructible	فنا ناپذیر
irredeemable	پایان ناپذیر
passive	اثر ناپذیر
uncontrollable	کنترل ناپذیر
insufferable	تحمل ناپذیر
passives	اثر ناپذیر
unbeatable	باخت ناپذیر
inestimable	تخمین ناپذیر
deathless	فنا ناپذیر
beyond bearing	تحمل ناپذیر
irrefutable	تکذیب ناپذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com