English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
to turn a d. ear to توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
Other Matches
to be d. to توجه نکردن به
to lose interest جلب توجه نکردن
depersonalization توجه نکردن به هویت فردی
cold-shouldering بی اعتنایی کردن به
cold-shouldered بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder بی اعتنایی کردن به
cold-shoulders بی اعتنایی کردن به
to trample on بی اعتنایی کردن به
cold shoulder بی اعتنایی کردن به
to be d. to بی اعتنایی کردن
shrug off با بی اعتنایی تلقی کردن
dud probability درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
draw attention توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
disapproves قبول نکردن رد کردن
disapprove رد کردن تصویب نکردن
disapproves رد کردن تصویب نکردن
disapprove قبول نکردن رد کردن
except : مستثنی کردن مشمول نکردن
screamer اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
refusing قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
not to lose sight of ملاحظه کردن [به کسی یا چیزی] را فراموش نکردن
refuse قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refused قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuses قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
slighted بی اعتنایی
slights بی اعتنایی
slighting بی اعتنایی
incuriosity بی اعتنایی
incaution بی اعتنایی
slightest بی اعتنایی
slighter بی اعتنایی
inattention بی اعتنایی
insouciance بی اعتنایی
slight بی اعتنایی
fails عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
in d. of با بی اعتنایی نسبت به
scorns بی اعتنایی حقارت
scorning بی اعتنایی حقارت
belle indifference بی اعتنایی مفرط
scorned بی اعتنایی حقارت
scorn بی اعتنایی حقارت
ice خونسردی و بی اعتنایی
defiance دعوت به جنگ بی اعتنایی
refers توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refer توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
pay attention <idiom> توجه کردن
take care of توجه کردن از
attend توجه کردن
get with it <idiom> توجه کردن
figure on توجه کردن
mark توجه کردن
welfare توجه کردن
marks توجه کردن
to llok توجه کردن
to take keep توجه کردن
attends توجه کردن
to watch over توجه کردن
attending توجه کردن
tents توجه کردن
tent توجه کردن
perpend توجه کردن
it was beneath my notice شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
focussed متمرکز کردن توجه
focuses متمرکز کردن توجه
attending توجه یا رسیدگی کردن
focusses متمرکز کردن توجه
focused متمرکز کردن توجه
focus متمرکز کردن توجه
to come in to notice جلب توجه کردن
distracts منحرف کردن توجه
distract منحرف کردن توجه
to call توجه کسیراجلب کردن
attend توجه یا رسیدگی کردن
attends توجه یا رسیدگی کردن
focussing متمرکز کردن توجه
references توجه کردن یا کار کردن با چیزی
reference توجه کردن یا کار کردن با چیزی
feather one's nest <idiom> به علائق خود توجه کردن
to take notice ملتفت بودن توجه کردن
to pay attention to something [someone] به چیزی [کسی ] توجه کردن
catch one's eye <idiom> توجه کسی را جلب کردن
assisted حضور بهم رساندن توجه کردن
to court favour توجه و التفات کسی را طلب کردن
upstages توجه دیگران را به خود جلب کردن
assist حضور بهم رساندن توجه کردن
assists حضور بهم رساندن توجه کردن
assisting حضور بهم رساندن توجه کردن
upstaging توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaged توجه دیگران را به خود جلب کردن
to shunt somebody aside به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
attention توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
adverts توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
to put somebody in a backwater به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
attentions توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
advert توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
audits توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
lionize مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
auditing توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
to notice توجه کردن [ملاحضه کردن ]
wards نگهداری کردن توجه کردن
ward نگهداری کردن توجه کردن
notes توجه کردن ذکر کردن
noting توجه کردن ذکر کردن
note توجه کردن ذکر کردن
auditing یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audited یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audit یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audits یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
to ingratite oneself خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
zero in on <idiom> تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
weighting مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
favourites طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favorites طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
to keep it up ول نکردن
infests ول نکردن
infesting ول نکردن
infest ول نکردن
infested ول نکردن
disbelieve باور نکردن
withdraws قبول نکردن
square deals تقلب نکردن
indulging مخالفت نکردن
to keep at arms length اشنائی نکردن با
disobey اطاعت نکردن
indulges مخالفت نکردن
disbelieves باور نکردن
discommend توصیه نکردن
indulge مخالفت نکردن
to make no mention of ذکر نکردن
to pass by any thing رعایت نکردن
disbelieved باور نکردن
indulged مخالفت نکردن
square deal تقلب نکردن
disbelieving باور نکردن
withdraw قبول نکردن
to keep one's distance اشنایی نکردن
disapproves تصویب نکردن
disclaiming قبول نکردن
abort ریشه نکردن
discountenance تصویب نکردن
disobeys اطاعت نکردن
disobeying اطاعت نکردن
missfire عمل نکردن
disaffiliate همکاری نکردن
disobeyed اطاعت نکردن
no go <idiom> موافقت نکردن
rejection قبول نکردن
disassociating همکاری نکردن
disassociated همکاری نکردن
disclaims قبول نکردن
to miss the goal گل نکردن [ورزش]
omittance is no quit tance مطالبه نکردن
disoblige ممنون نکردن
disassociate همکاری نکردن
disclaim قبول نکردن
disassociates همکاری نکردن
disclaimed قبول نکردن
disapprove تصویب نکردن
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
make a diplomatic representation به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> به موضوعی فکر نکردن
mistrusting اطمینان نکردن به فن داشتن
to misbehave oneself درست رفتار نکردن
plead not guilty اقرار به جرم نکردن
missfire عمل نکردن گلوله
to play not guilty اقرار بگناه نکردن
understate حقیقت را افهار نکردن
to be in disagreement [with somebody] موافقت نکردن [با کسی]
let it all hang out <idiom> پنهان نکردن چیزی
understating حقیقت را افهار نکردن
standpat ورق عوض نکردن
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
to turn to account بهرمندشدن از ضایع نکردن
understates حقیقت را افهار نکردن
understated حقیقت را افهار نکردن
to keep an oath inviolate نقض نکردن سوگند
not my cup of tea <idiom> با چیزی حال نکردن
mistrusts اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted اطمینان نکردن به فن داشتن
fall out of use <idiom> از چیزی استفاده نکردن
mistrust اطمینان نکردن به فن داشتن
(can't) stand <idiom> تحمل نکردن،دوست نداشتن
disregarded اعتنا نکردن عدم رعایت
boycott ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
disbelieve اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com