English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
depersonalization توجه نکردن به هویت فردی
Other Matches
to be d. to توجه نکردن به
to lose interest جلب توجه نکردن
to turn a d. ear to توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
dud probability درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
screamer اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
entities هویت
entity هویت
identities هویت
identity هویت
indentity هویت
individuality هویت
personality هویت
personalities هویت
identity control بررسی هویت
identity paper اسناد هویت
earmark نشان هویت
organizational identity هویت سازمانی
earmarks نشان هویت
indentification تعیین هویت
identification احراز هویت
identification تعیین هویت
identification تشخیص هویت
identity check بررسی هویت
point indentification هویت نقطهای
identity crisis بحران هویت
impersonation جعل هویت
personal identity هویت شخصی
file identification هویت پرونده
gender identity هویت جنسی
identification tag پلاک هویت
draw attention توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
identifying تعیین هویت کردن
identify تعیین هویت کردن
identifies تعیین هویت کردن
identified تعیین هویت کردن
impersonating جعل هویت کردن
impersonate جعل هویت کردن
impersonated جعل هویت کردن
impersonates جعل هویت کردن
identifier معین کننده هویت
identification problem مسئله تعیین هویت
identification of supplies تشخیص هویت کالا
to expose somebody لو رفتن هویت کسی
to uncover somebody [as somebody] لو رفتن هویت کسی
individual فردی
individuals فردی
subjective فردی
identifies تشخیص هویت دادن یکی کردن
identified تشخیص هویت دادن یکی کردن
identifying تشخیص هویت دادن یکی کردن
identify تشخیص هویت دادن یکی کردن
patterns خصوصیات فردی
hexastich قطعه شش فردی
interpersonal coherence انسجام بین فردی
personal pace اهنگ فردی
personal tempo اهنگ فردی
personal right حقوق فردی
interindividual میان فردی
pattern خصوصیات فردی
personalism فلسفه فردی
idiosyncrasy خصیصه فردی
idiosyncrasies خصیصه فردی
interpersonal میان فردی
Every individual in the society should . . . هر فردی درجامعه با ید ...
libertarians طرفدارازادی فردی
libertarian طرفدارازادی فردی
single entry حسابداری فردی
ontogency تکوین فردی
individual responsibility مسئوولیت فردی
individualization فردی ساختن
ontogeny پدیدایی فردی
individuality وجود فردی
individual ownership مالکیت فردی
individual differences تفاوتهای فردی
intraindividual درون فردی
intrapersonal درون فردی
ontogenesis پدیدایی فردی
signalment تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
He has been exposed as a traitor. هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
morgues جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
morgue جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
favourite طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
libertarianism طرفداری از ازادی فردی
interpersonal conflict تعارض میان فردی
individual demand schedule جدول تقاضای فردی
pinned عدد شناسایی فردی
unit نفر عدد فردی
units نفر عدد فردی
aptitude test ازمون قابلیت فردی
pinning عدد شناسایی فردی
personal distribution توزیع درامد فردی
individualism اصول استقلال فردی
patterns الگو صفات فردی
pattern الگو صفات فردی
autecology بوم شناسی فردی
aptitude tests ازمون قابلیت فردی
pin عدد شناسایی فردی
personal data sheet برگه اطلاعات فردی
individual اختصاصی فردی یک نفر سرباز
individuals اختصاصی فردی یک نفر سرباز
streakier دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakiest دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streaky دارای اخلاق وخصوصیات فردی
individualism اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
IRA مخفف حساب پس انداز بازنشستگی فردی
chandler فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
data clerk فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
individualizes منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
miscegenation ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
individualised منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizing منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualising منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualized منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
security specialist فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
to walk on eggshells <idiom> در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
accommodation bill براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
libertarian طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
to keep it up ول نکردن
infests ول نکردن
infested ول نکردن
infesting ول نکردن
infest ول نکردن
sysop فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ
maul روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauled روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
squeezer فردی که مداری را در شکل اصلی برگ ان طرح ریزی کند
mauls روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauling روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
disbelieves باور نکردن
omittance is no quit tance مطالبه نکردن
abort ریشه نکردن
missfire عمل نکردن
disobey اطاعت نکردن
indulged مخالفت نکردن
disobeyed اطاعت نکردن
disbelieving باور نکردن
disobeying اطاعت نکردن
disobeys اطاعت نکردن
withdraw قبول نکردن
withdraws قبول نکردن
disbelieve باور نکردن
disbelieved باور نکردن
disassociate همکاری نکردن
disassociated همکاری نکردن
disassociates همکاری نکردن
disassociating همکاری نکردن
disoblige ممنون نکردن
discountenance تصویب نکردن
discommend توصیه نکردن
disaffiliate همکاری نکردن
rejection قبول نکردن
indulging مخالفت نکردن
indulges مخالفت نکردن
indulge مخالفت نکردن
disclaim قبول نکردن
disclaimed قبول نکردن
disclaiming قبول نکردن
disclaims قبول نکردن
disapprove تصویب نکردن
disapproves تصویب نکردن
to miss the goal گل نکردن [ورزش]
to keep one's distance اشنایی نکردن
square deal تقلب نکردن
square deals تقلب نکردن
no go <idiom> موافقت نکردن
to keep at arms length اشنائی نکردن با
to make no mention of ذکر نکردن
to pass by any thing رعایت نکردن
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
understated حقیقت را افهار نکردن
mistrusting اطمینان نکردن به فن داشتن
understate حقیقت را افهار نکردن
mistrusts اطمینان نکردن به فن داشتن
to be in disagreement [with somebody] موافقت نکردن [با کسی]
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
understating حقیقت را افهار نکردن
to keep an oath inviolate نقض نکردن سوگند
disapprove قبول نکردن رد کردن
not my cup of tea <idiom> با چیزی حال نکردن
standpat ورق عوض نکردن
let it all hang out <idiom> پنهان نکردن چیزی
disapproves رد کردن تصویب نکردن
plead not guilty اقرار به جرم نکردن
disapproves قبول نکردن رد کردن
fall out of use <idiom> از چیزی استفاده نکردن
disapprove رد کردن تصویب نکردن
mistrusted اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrust اطمینان نکردن به فن داشتن
understates حقیقت را افهار نکردن
to play not guilty اقرار بگناه نکردن
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> به موضوعی فکر نکردن
missfire عمل نکردن گلوله
to misbehave oneself درست رفتار نکردن
to turn to account بهرمندشدن از ضایع نکردن
hackers فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com