Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
quarries	توده انباشته
quarry	توده انباشته
quarrying	توده انباشته
Other Matches
tump	توده درختان واقع بر روی تپه توده
cumulative	انباشته
stockpile	انباشته
stockpiled	انباشته
stodgy	انباشته
stacked	انباشته
full	انباشته
acervate	انباشته
stored	انباشته
tump	انباشته
stack	انباشته
stacks	انباشته
stockpiles	انباشته
full to repletion	انباشته
congeries	انباشته
oodles	انباشته
massed	انباشته
cumulate	انباشته
filled	انباشته
oodlins	انباشته
fullest	انباشته
cramped	انباشته
stockpiling	انباشته
stock	انباشته انباره
accumulated	انباشته شده
stockpiles	انباشته کردن
accumulated error	خطای انباشته
stored program	برنامه انباشته
stocked	انباشته انباره
stored program	بابرنامه انباشته
stockpile	انباشته کردن
stockpiling	انباشته کردن
stockpiled	انباشته کردن
theory of accumulation	نظریه انباشته
jackpots	جوایزرویهم انباشته
jackpot	جوایزرویهم انباشته
replete	تکمیل انباشته
gabion	سبد انباشته ازسنگ
stacked column graph	نمودار ستونی انباشته
rick	یونجه روی هم انباشته
stacked column chart	جدول ستونی انباشته
backlogs	کارناتمام یا انباشته پس افت
backlog	کارناتمام یا انباشته پس افت
cumulus	ابر متراکم و روی هم انباشته
cumuli	ابر متراکم و روی هم انباشته
the desk is piled with books	میز از کتاب انباشته شده است
lumberyards	محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
lumberyard	محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
congested	فشرده انباشته شده بهم فشرده
aggregation	توده
masses	توده
heaping	توده
rucks	توده
stand	توده
ruck	توده
bulk	توده
congeries	توده
oodles	توده
heap	توده
mass	توده
hills	توده
pyres	توده
heaps	توده
shelling	توده
populace	توده
rick	توده
ricked	توده
ricks	توده
shock	توده
ricking	توده
shocked	توده
shocks	توده
hill	توده
dollop	توده
dollops	توده
piled	توده
pyre	توده
shell	توده
agglomerative	توده شو
massing	توده
agglomeration	توده
pile	توده
stack	توده
cumuli	توده
cumulus	توده
lot	توده
sand pile	توده شن
esquillage	توده
riff raff	توده
block	توده
the rabble	توده
blocked	توده
ratag	توده
blocks	توده
clot	توده
wads	توده
stacked	توده
stacks	توده
the vulgar	توده
accumulations	توده
the masses	توده
the many	توده
clotting	توده
clots	توده
tag rag	توده
wad	توده
plebs	توده
massive	توده
massively	توده
aggregates	توده
aggregate	توده
accumulation	توده
conglomeration	توده
shells	توده
cumulation	توده
conglomerations	توده
volumes	توده
varletry	توده
volume	توده
dunghill	توده فضولات
glacier	توده یخ غلتان
glaciers	توده یخ غلطان
wadable	توده کردنی
glaciers	توده یخ غلتان
glacier	توده یخ غلطان
lump	توده کردن
mass squad	گروه توده
lumps	توده کردن
popular	توده پسند
lumped	توده کردن
populace	توده مردم
sand pile	توده ماسه
snowdrift	برف توده
air mass	توده هوا
biomass	توده زنده
massed fire	اتش توده
mass formation	ارایش توده
mass concrete	بتن توده
in mass	به شکل توده
icefall	توده یخ غلتان
biomass	زیوه توده
heap of sand	توده ماسه
gomerulus	توده طوماری
glomeration	توده شدن
biomass	زیست توده
cesspool	توده کثافت
coacervate	توده شده
dunghill	توده مزبله
critical mass	توده مهم
critical mass	توده حساس
midden	توده فضله
midden	توده کثافت
snowdrifts	برف توده
the rank and file	توده ارتش
the multitude	توده مردم
the million	توده مردم
mass psychology	روانشناسی توده ها
riffraff	زیادی توده
accumulation of snow	توده برف
agglomerate	توده انبوه
stacker	توده کننده
snow drift	توده برف
sand hill	ریگ توده
roturier	عضو توده
rolling mass	توده غلطان
aggregation	اجتماع توده
pig lead	توده سرب
pig iron	اهن توده
cumulate	توده کردن
grossest	وحشی توده
massing	انبوه توده
fire-storms	توده اتش
masses	توده مردم
barrow	پشته توده
masses	انبوه توده
barrows	پشته توده
block	توده قلنبه
blocked	توده قلنبه
massing	توده مردم
fire-storm	توده اتش
grossing	وحشی توده
omnibus	توده مردم
plebeians	توده مردم
plebeian	توده مردم
shocks	توده کردن
shocked	توده کردن
omnibuses	توده مردم
fire storm	توده اتش
blocks	توده قلنبه
mass	انبوه توده
woodpiles	توده چوب
massifs	توده سنگ
stockpiling	توده کردن
clouding	توده ابرومه
compile	توده کردن
compiled	توده کردن
compiles	توده کردن
compiling	توده کردن
clouds	توده ابرومه
cairn	توده سنگ

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com