English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
the drop the veil توری یانقاب خودراپایین انداختن
Other Matches
to raise the v توری یانقاب ازروی برداشتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down به زمین انداختن حریف انداختن شکار
hairnets توری سر
mesh توری
gratings توری
filters توری
grating توری
meshes توری
filter توری
meshing توری
laces توری
nets توری
lace توری
hairnet توری سر
net توری
nett توری
grids توری
grid توری
lacing توری
lattices توری منظم
netting توری دوزی
reflection grating توری بازتاب
ruche پارچه توری
ruching پارچه توری
networks شبکه توری
network شبکه توری
scramble net پله توری
wire gauze توری سیمی
imitation lace توری نما
incandescent mantle توری چراغ
jet blast deflector توری محافظ
mantle burner چراغ توری
fancywork توری دوزی
mantle lamp چراغ توری
diffraction grating توری پراش
meat safe قفسه توری
mesh connection اتصال توری
imitation lace توری بدل
control grid توری کنترل
meshwork توری بافی
brass screen توری برنجی
screen grid توری غربال
Flugelaltar توری کاری
mantle توری چراغ
lanterns چراغ توری
mantle کلاه توری
mantles کلاه توری
mantles توری چراغ
lantern چراغ توری
lattice توری منظم
macrame knot گره توری بافی
metal gauze بافت توری فلزی
lattice network شبکه توری منظم
guipure پارچه توری گلدار
wire netting بافت توری سیمی
gauze brush زغال توری شکل
flashback screen توری مانع شعله
fan tracery طاق توری کاری
gauze نوعی بافت توری
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
tat توری حاشیه بافتن
star thistle قنطوریون ستارهای گل توری
drawnwork حاشیه توری پارچه
tatting توری حاشیه لباس
tat حاشیه توری گذاشتن
horrifying بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrified بهراس انداختن به بیم انداختن
filet توری دارای اشکال مربع
trampolines توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
bobbinet نوعی توری نخی یا ابریشمی
rack توری مشبک اشغال گیر
racked توری مشبک اشغال گیر
trampoline توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
tat دارای حاشیه توری کردن
tiffany پارچه توری ابریشمی نازک
wracks توری مشبک اشغال گیر
penicillate دارای شبکه توری فریف
picot حلقه زینتی توری بافی
caul نوعی روسری مشبک توری
macrame توری ضخیم و ریشه دار
wracked توری مشبک اشغال گیر
racks توری مشبک اشغال گیر
steer roping کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
live bag توری که ماهی را در زیر اب زنده نگهمیدارد
goffer اهنی که باان توری راچین میدهند
lattic-moulding [ابزار بند مشبک یا توری مانند]
grillage زمینه و طرح مشبک توری و غیره
screened تور سیمی پنجره توری دار
screening, screenings تور سیمی پنجره توری دار
screens تور سیمی پنجره توری دار
screen تور سیمی پنجره توری دار
batting cage حصار توری برای تمرین بیس بال
ruching یقه باریک توری وحاشیه دار زنانه
mignonette یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
mechlin توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
racking تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
ruche یقه باریک توری وحاشیه دار زنانه
centaury گیاه سن توری که از ریشه آن رنگینه زرد به دست می آید
tulle پارچه توری ابریشمی نازک مخصوص روسری ولباس زنانه
decoys طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
jobot توری یا چین چینی که برای ارایش درسینه بند زنانه میگذارند
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
let down پایین انداختن انداختن
conservatism عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
net ball یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
relegating انداختن
omit انداختن
run home جا انداختن
omits انداختن
throw انداختن
throwing انداختن
delete انداختن
deleted انداختن
deletes انداختن
relegated انداختن
omitting انداختن
bottom ته انداختن
overthrown بر انداختن
slinging انداختن
overthrowing بر انداختن
overthrows بر انداختن
overthrew بر انداختن
overthrow بر انداختن
relegate انداختن
retroject پس انداختن
relegates انداختن
bottoms ته انداختن
let fall انداختن
omitted انداختن
fell انداختن
floriate گل انداختن در
hurls انداختن
hurled انداختن
deleting انداختن
sling انداختن
flings انداختن
slings انداختن
emplace جا انداختن
hurl انداختن
flinging انداختن
deracination بر انداختن
fling انداختن
benite به شب انداختن
felled انداختن
leave out انداختن
lay away انداختن
fells انداختن
lash vt انداختن
throws انداختن
thrust انداختن
thrusting انداختن
jaculate انداختن
thrusts انداختن
hew انداختن
hewed انداختن
hewing انداختن
hews انداختن
felling انداختن
brush finish خط انداختن
to pick off تک تک انداختن
lines خط انداختن در
rut خط انداختن
line خط انداختن در
to draw lots انداختن
hewn انداختن
string زه انداختن به
launching به اب انداختن
hitch انداختن
hitched انداختن
hitches انداختن
to fire off a postcard انداختن
pilling تل انداختن
to let fall انداختن
to let drop انداختن
to leave out انداختن
to play a searchlight انداختن
to lay by the heels بر انداختن
to skips over انداختن
to put back پس انداختن
to hew down انداختن
hitching انداختن
blob لک انداختن
spilling انداختن
souse انداختن
launched به اب انداختن
spilled or spilt انداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com