Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
wire gauze
تور فریف سیم مانند
Other Matches
thickest
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thicker
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thick
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
finest
فریف
precieuse
فریف
fine
فریف
slender
فریف
svelte
فریف
precieux
فریف
pindling
فریف
chichi
فریف
svelt
فریف
minikin
فریف
fined
فریف
delicate
فریف
subtile
فریف
mignon
فریف
elegant
فریف
elegant style
انشا فریف
elegant maners
اطوار فریف
fine skill
مهارت فریف
fine adjustment
تنظیم فریف
fine structure
استخوانبندی فریف
fine boring
سوراخکاری فریف
quaint
خیلی فریف
fine structure
ساختار فریف
in miniature
بطور فریف
aesthetically
فریف طبع
tinnily
بطور فریف
sheer
مستقیما فریف
hyperfine
فوق فریف
high grade zink
زینک فریف
lenis
رقیق فریف
airy-fairy
فریف و لطیف
wiredrawn
طویل و فریف
superfine
بسیار فریف
aesthetic
فریف طبع
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
finesse
ضربه فریف و ماهرانه
supersubtle
فوق العاده فریف
capillary
فریف عروق شعریه
davenport
یکنوع میزتحریر فریف
sheer
پارچه فریف حریری
dainty
هر چیز فریف و عالی
serrulated
دارای دندانههای فریف
edition de luxe
چاپ فریف یا تجملی
serrulate
دارای دندانههای فریف
commercial light gage sheet
ورق فریف تجارتی
fimbrillate
دارای ریشه فریف
capillaries
فریف عروق شعریه
finely
بطورعالی یا فریف یا ریز
nobby
فریف خیلی شیک
fretsaw
اره فریف کاری
hyperfine structure
ساختار فوق فریف
floc
کلالهای ازرشتههای فریف
fine motor skills
مهارتهای حرکتی فریف
fine miscle movement
حرکت فریف عضلانی
fine boring machine
دستگاه مته فریف
fret saw
اره فریف کاری
penicillate
دارای شبکه توری فریف
plumulate
دارای پرهای فریف و ریز
reticulated
دارای شبکه سه بعدی فریف
rugulose
دارای چینهای فریف وکوچک
cambric
نوعی پارچه کتانی فریف قمیص
in petto
سری بصورت خیلی ریز و فریف
wirespun
زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
h.f.s
structure hyperfine ساختار فوق فریف
curvacious
دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
curvaceous
دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
mignonette
یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
mechlin
توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
close grain
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grained
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
diatomite
ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
iceneedle
یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
bone china
چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
malines
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
crocus cloth
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
thumbnails
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnail
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
tendinous
بی مانند
reediest
نی مانند
etc
و مانند آن
inimitable
بی مانند
feathery
پر مانند
incomparable
بی مانند
unprecedented
بی مانند
blotchy
لک مانند
reedy
نی مانند
womanlike
زن مانند
similar
مانند
reedier
نی مانند
vide
مانند
impish
جن مانند
without an e.
بی مانند
unequaled
بی مانند
unprecedentedly
بی مانند
threadlike
نخ مانند
thready
نخ مانند
analogous
مانند
encephaloid
مخ مانند
etcetera
و مانند ان
plumose
پر مانند
floriform
گل مانند
fluty
نی مانند
fulidal
اب مانند
pipelike
نی مانند
goatish
بز مانند
plumelike
پر مانند
gypsiferous
گچ مانند
penniform
پر مانند
inapproachable
بی مانند
lambdoid
مانند
myrtle formed
اس مانند
liplike
لب مانند
mammilary
مانند
filiform
نخ مانند
capitate
مانند سر
frothy
کف مانند
tough
پی مانند
tougher
پی مانند
toughest
پی مانند
nearer
مانند
after the example of
مانند
and so on
و مانند ان
analog
مانند
simulant
مانند
anthoid
گل مانند
similiar
مانند
aquiform
اب مانند
argillaceous
گل مانند
argillaceous
رس مانند
arundinaceous
نی مانند
capillaceous
مانند نخ
mammilliform
مانند
unapproachable
بی مانند
uniquely
بی مانند
nearing
مانند
analogue
مانند
foggier
مانند مه
string
نخ مانند
nears
مانند
foggiest
مانند مه
castellated
دژ مانند
as
مانند
unique
بی مانند
icily
یخ مانند
unequalled
بی مانند
nearest
مانند
analogues
مانند
near-
مانند
foggy
مانند مه
near
مانند
neared
مانند
unparalleled
بی مانند
puppyish
توله سگ مانند
elephantoid
پیل مانند
dagger
خنجر مانند
unique in every sense of the word
از هر نظری بی مانند
pterygoid
بال مانند
eburnian
عاج مانند
dreamful
خواب مانند
digitiform
انگشت مانند
ramiform
شاخه مانند
disclike
صفحه مانند
discoid
صفحه مانند
discoid
قرص مانند
discoidal
قرص مانند
racemiform
خوشه مانند
disklike
صفحه مانند
discoidal
صفحه مانند
pyramidic
اهرام مانند
dollish
عروسک مانند
puriform
چرک مانند
drossy
تفاله مانند
sportsmanlike
مانند ورزشکار
filoplume
پرنخ مانند
fruitiest
میوه مانند
fruitier
میوه مانند
to look like
مانند بودن
porcelainlike
چینی مانند
porky
مانند خوک
finlike
بال مانند
fish like
ماهی مانند
fish tail
مانند دم ماهی
flagelliform
تازیانه مانند
flamy
شعله مانند
fruity
میوه مانند
filiform
رشته مانند
ensample
مانند نظیر
epidermoid
بشره مانند
prurigmous
مانند خنش
falcated
داس مانند
falciform
داس مانند
felid
گربه مانند
ferny
سرخس مانند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com