Dictiornary-Farsi | توزیع احتمال | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
probability distribution	توزیع احتمال


Search result with all words

angular probability distribution	توزیع زاویهای احتمال
poisson distribution	این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
radial probability distribution	توزیع احتمال شعاعی
Other Matches

functional distribution	توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
gini coefficient	شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income	توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
likelihood	احتمال
contingency	احتمال
eventualities	احتمال
probability	احتمال
chanced	احتمال
possibilities	احتمال
possibility	احتمال
expectancy	احتمال
verisimilitude	احتمال
presumptions	احتمال
aptness	احتمال
presumption	احتمال
chance	احتمال
expectance	احتمال
chancing	احتمال
likelihoood	احتمال
supposition	احتمال
suppositions	احتمال
chances	احتمال
liability	احتمال
liabilities	احتمال
eventuality	احتمال
like lihood	احتمال
contingencies	احتمال
There is a 50-50 chance.	احتمال 50-50است
probability of detection	احتمال کشف
probability of kill	احتمال انهدام
probability of detection	احتمال اکتشاف
the probability is	احتمال دارد
probability theory	نظریه احتمال
unlikelihood	عدم احتمال
contingency	احتمال وقوع
probability ratio	بهر احتمال
risk	احتمال زیان
transition probability	احتمال جهش
transition probability	احتمال انتقال
contingencies	احتمال وقوع
probability of collision	احتمال برخورد
probability function	تابع احتمال
mathematical probability	احتمال ریاضی
risking	احتمال زیان
compound probability	احتمال مرکب
conditional probability	احتمال مشروط
stand a chance <idiom>	احتمال داشتن
statistical weight	احتمال ترمودینامیکی
kill probability	احتمال کشندگی
odds	احتمال ووقوع
risked	احتمال زیان
improbability	عدم احتمال
experimental probability	احتمال ازمایشی
moral certainty	احتمال قوی
probability factor	ضریب احتمال
the probability is	احتمال میرود
probability curve	منحنی احتمال
probability analysis	احتمال کاوی
probabilism	احتمال گرایی
presumption of fraud	احتمال تقلب
presumedly	احتمال میرود
on the chance of	نظر به احتمال
experimental probability	احتمال تجربی
risks	احتمال زیان
probability of ionization	احتمال یونش
inverisimilitude	عدم احتمال
risking	احتمال زیان و ضرر
risking	احتمال زیان یاخطر
risked	احتمال زیان و ضرر
risks	احتمال زیان و ضرر
risk	احتمال زیان یاخطر
risk	احتمال زیان و ضرر
risks	احتمال زیان یاخطر
risked	احتمال زیان یاخطر
likelihood	احتمال کلی دارد
in all like	احتمال کلی دارد
in all probability	احتمال کلی میرود
it is beyond recall	احتمال لغوشدن ندارد
damage threat	احتمال تولید خسارت
kill probability	احتمال واردکردن تلفات
balance	احتمال رویداد خطا
balances	احتمال رویداد خطا
probability density	چگالی احتمال [ریاضی]
worst-case	بدترین وضع یا احتمال
It is quite likely that ….	خیلی احتمال می رود که …
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
probability of kill	احتمال از بین رفتن
probability density function	تابع چگالی احتمال
look for <idiom>	با احتمال فکر کردن
normal probability curve	منحنی بهنجار احتمال
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
it is p that he did not go	احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
the odds are that he will doit	احتمال دارد که انکار را بکند
risked	احتمال خطر ریسک کردن
damage threat	منطقه احتمال تولید خسارت
risk	احتمال خطر ریسک کردن
risks	احتمال خطر ریسک کردن
odds-on	دارای احتمال بیش از 5 درصد
to be on the safe side	برای اینکه احتمال اشتباه
risking	احتمال خطر ریسک کردن
single shot hit probability	احتمال اصابت یک گلوله به هدف
He is bound to come.	احتمال زیادی دارد که بیاید
presumed	مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumes	مسلم دانستن احتمال کلی دادن
In all probability. Very likely.	به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
central tendency	احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
it may be presumed that	احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
presume	مسلم دانستن احتمال کلی دادن
distribution	پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distributions	پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
shoo in	کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
i p that they are both gone	احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
long shot	شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
characteristic strength	مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
The chances of a soloution are bleak.	احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
error handling	به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
long shot	شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
anti knock	ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
distributions	توزیع
marketing	توزیع
allotments	توزیع
distribution	توزیع
issued	توزیع
dispensations	توزیع
allotment	توزیع
repartition	توزیع
dissemination	توزیع
t distribution	توزیع تی
issues	توزیع
dispensation	توزیع
issue	توزیع
cruelty	در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
distributivity	توزیع پذیری
energy distribution	توزیع انرژی
issue commissary	مسئول توزیع
distribution time	زمان توزیع
distributively	بشکل توزیع
distribution system	شبکه توزیع
land distribution	توزیع اراضی
unissued <adj.>	توزیع نشده
distribution system	سیستم توزیع
equalizing basin	حوضچه توزیع اب
Excess Distribution	توزیع فراوانی
functional distribution	توزیع اساسی
frequency distribution	توزیع بسامد
frequency distribution	توزیع فراوانی
fixed system	توزیع ثابت اب
fire distribution	توزیع اتش
gaussian distribution	توزیع نرمال
exponential distribution	توزیع نمایی
hypergeometric distribution	توزیع فراهندسی
distribution ratio	نسبت توزیع
Distribution	توزیع [ریاضی]
generalized function	توزیع [ریاضی]
indistributable	غیرقابل توزیع
normalized distribution	توزیع بهنجار
gauaaian distribution	توزیع گوسی
load distribution	توزیع بار
reseller	توزیع کننده
trade channel	مجرای توزیع
random distribution	توزیع تصادفی
random distribution	توزیع بی نظم
truncated distribution	توزیع ناقص
qualitative distribution	توزیع کیفی
unfair distribution	توزیع ناعادلانه
uniform distribution	توزیع یکنواخت
unit of issue	واحد توزیع
the two o'clock d.	توزیع ساعت دو
table of distribution	جدول توزیع
stresses distribution	توزیع تنشها
reinforcement distribution	توزیع ارماتورها
revolving top	استوانه توزیع
rotation system	توزیع تناوبی
sample distribution	توزیع نمونه
spatial distribution	توزیع فضائی
stress distribution	توزیع تنش
unit of issue	مبنای توزیع
rectangular distribution	توزیع مستطیلی
normal distribution	توزیع بهنجار
normal distribution	توزیع نرمال
planck distribution	توزیع پلانک
marketing channel	مجرای توزیع
market channels	مجاری توزیع
normal plane	توزیع نرمال
optimal distribution	توزیع بهینه
population distribution	توزیع جمعیت
poisson distribution	توزیع پواسون
poissan distribution	توزیع پواسن
symmetrical distribution	توزیع متقارن
pareto distribution	توزیع پاراتو
optimal distribution	توزیع ایده ال
distribution panel	تابلوی توزیع
marketing	بازاریابی و توزیع
allotment	تخصیص توزیع
allotments	تخصیص توزیع
dispense	توزیع کردن
dispensed	توزیع کردن
dispenses	توزیع کردن
chi square distribution	توزیع مربع خی
dispensing	توزیع کردن