English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
proration توزیع برحسب مدت یانسبت
Other Matches
size distribution of income توزیع درامد برحسب مقدار
at pleasure برحسب دلخواه برحسب میل
functional distribution توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
incompliance with برحسب
in terms of برحسب
in conformity with برحسب
unitage برحسب
in accordance with برحسب
at the request of برحسب
agreeably to برحسب
by happenstance <adv.> برحسب اتفاق
adventitious <adj.> برحسب تصادف
stochastic <adj.> برحسب تصادف
accidental <adj.> برحسب تصادف
random <adj.> برحسب تصادف
by a coincidence <adv.> برحسب اتفاق
casual [not planned] <adj.> برحسب تصادف
coincidental <adj.> برحسب تصادف
incidental <adj.> برحسب تصادف
to out ward seeming برحسب فاهر
fortuitous <adj.> برحسب تصادف
percentages برحسب درصد
outwardly برحسب فاهر
percentage برحسب درصد
contingent [accidental] <adj.> برحسب تصادف
by chance <adv.> برحسب اتفاق
custom برحسب عادت
As the case may be . برحسب مورد( آن)
coincidentally <adv.> برحسب اتفاق
stochastical <adj.> برحسب تصادف
by usage برحسب عادت
at random <adv.> برحسب اتفاق
hit or miss برحسب تصادف
haphazardly برحسب تصادف
haphazard <adj.> برحسب تصادف
fortuitously <adv.> برحسب اتفاق
by hazard <adv.> برحسب اتفاق
pursuant to مطابق برحسب
at choice برحسب دلخواه
tonnage وزن برحسب تن
accidentally <adv.> برحسب اتفاق
incidentally <adv.> برحسب اتفاق
to برحسب مطابق
accidently <adv.> برحسب اتفاق
as it happens <adv.> برحسب اتفاق
by accident <adv.> برحسب اتفاق
pounder برحسب لیره کوبنده
mileage سنجش برحسب میل
milage سنجش برحسب میل
compass bearing موقعیت برحسب قطبنما
fortuitously برحسب اتفاق اتفاقا
by chance برحسب اتفاق یاتصادف
ritually برحسب ایین وشعائر
classis تقسیم برحسب طبقه
velocities تندی برحسب زمان
velocity تندی برحسب زمان
cl برحسب بار هر کامیون
happy go lucky برحسب تصادف لاقید
tonnage برحسب شماره تن بارگیر
tonnage گنجایش کشتی برحسب تن
hydrograph منحنی ابگذری برحسب زمان
prioritizes برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritises برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritising برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritize برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
age group competition مسابقه برحسب گروه سنی
pounder وزن شده برحسب رطل
time cost curve منحنی مخارج برحسب زمان
prioritizing برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritized برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
transvaluation سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
poundage مقدار پولی برحسب لیره
headings حرکت برحسب قطب نما
prioritised برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
per standard compass برحسب قطب نمای استاندارد
heading حرکت برحسب قطب نما
seeds رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seed رده بندی برحسب مهارت وقدرت
heading سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
kilovoltage نیروی برق برحسب هزار ولت
gauge pressure فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
candlepower میزان شدت نور برحسب تعدادشمع
headings سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
percentile محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
permittivity واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
transvalue سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
transvaluate سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
voltage نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
voltages نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
functional shift تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
sizes سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
size سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
metric system سیستم اندازه گیری که واحدهای ان برحسب متر یک باشد
volt ampere اندازه گیری نیروی برق برحسب ولتاژ و امپر
footage طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
distribution پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distributions پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
ladder tournament مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
cabin altitude فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
poundage وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
pH علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
dispensations توزیع
dispensation توزیع
issue توزیع
t distribution توزیع تی
repartition توزیع
distribution توزیع
allotment توزیع
allotments توزیع
dissemination توزیع
distributions توزیع
marketing توزیع
issued توزیع
issues توزیع
rotation system توزیع تناوبی
rectangular distribution توزیع مستطیلی
uniform distribution توزیع یکنواخت
distributively بشکل توزیع
distribution system شبکه توزیع
distributivity توزیع پذیری
distribution time زمان توزیع
distribution law قانون توزیع
distribution ratio نسبت توزیع
Excess Distribution توزیع فراوانی
reinforcement distribution توزیع ارماتورها
distribution curve منحنی توزیع
distributing point نقطه توزیع
distribution factor ضریب توزیع
distribution factors ضرایب توزیع
distribution free نابسته به توزیع
distribution function تابع توزیع
revolving top استوانه توزیع
distribution of income توزیع درامد
income distribution توزیع درامد
distribution of wealth توزیع ثروت
wealth distribution توزیع ثروت
distribution panel تابلوی توزیع
reseller توزیع کننده
energy distribution توزیع انرژی
equalizing basin حوضچه توزیع اب
gaussian distribution توزیع نرمال
normal plane توزیع نرمال
poisson distribution توزیع پواسون
normal distribution توزیع بهنجار
normal distribution توزیع نرمال
hypergeometric distribution توزیع فراهندسی
indistributable غیرقابل توزیع
population distribution توزیع جمعیت
issue commissary مسئول توزیع
probability distribution توزیع احتمال
marketing channel مجرای توزیع
land distribution توزیع اراضی
load distribution توزیع بار
gauaaian distribution توزیع گوسی
normalized distribution توزیع بهنجار
optimal distribution توزیع بهینه
random distribution توزیع تصادفی
exponential distribution توزیع نمایی
random distribution توزیع بی نظم
qualitative distribution توزیع کیفی
fire distribution توزیع اتش
planck distribution توزیع پلانک
fixed system توزیع ثابت اب
unit of issue واحد توزیع
unit of issue مبنای توزیع
poissan distribution توزیع پواسن
frequency distribution توزیع فراوانی
frequency distribution توزیع بسامد
pareto distribution توزیع پاراتو
optimal distribution توزیع ایده ال
functional distribution توزیع اساسی
market channels مجاری توزیع
the two o'clock d. توزیع ساعت دو
Distribution توزیع [ریاضی]
generalized function توزیع [ریاضی]
dealt توزیع کردن
dispensing توزیع کردن
dispenses توزیع کردن
dispensed توزیع کردن
dispense توزیع کردن
allotments تخصیص توزیع
allotment تخصیص توزیع
trade channel مجرای توزیع
administer توزیع کردن
administered توزیع کردن
distributors توزیع کننده
distributor توزیع کننده
distributed توزیع شده
administers توزیع کردن
administering توزیع کردن
issues توزیع کردن
issued توزیع کردن
deals توزیع کردن
dispatching توزیع امکانات
distributing توزیع کردن
distributes توزیع کردن
despatched توزیع امکانات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com