English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
optimal distribution توزیع بهینه
Other Matches
optimum code برنامه بهینه دستورالعملهای بهینه
functional distribution توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
optimum بهینه
optimized بهینه
optimal بهینه
optimum moisture نم بهینه
optimized code برنامه بهینه
optimized بهینه شده
optimum output تولید بهینه
optimum speed کندی بهینه
optimum temperature دمای بهینه
optimize بهینه ساختن
optimal performance کارکرد بهینه
optimize بهینه سازی
optimalization بهینه کردن
pareto optimality بهینه پاراتو
optimum value مقدار بهینه
optimization بهینه سازی
optimal level سطح بهینه
optimal solution راه حل بهینه
optimality بهینه سازی
nonlinear optimization بهینه سازی
optimum coding برنامه نویسی بهینه
optimal planning برنامه ریزی بهینه
optimal recalculation محاسبه مجدد بهینه
optimm programming برنامه نویسی بهینه
linear optimization بهینه سازی خطی
optimizing compiler کامپایلر بهینه سازی
disk optimizer بهینه ساز دیسک
optimum programming برنامه نویسی بهینه
suboptimization بهینه سازی فرعی
optimum tree search جستجوی بهینه درخت
unconstrained optimization بهینه سازی بدون محدودیت
unconstrained optimization بهینه سازی بدون قید
optimize برنامهای که از بهینه ساز عبور کرده است تا هر که یا عبارت ناکارا را حذف کند
minimal tree درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
nonaligned که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
resource leveling زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
file level model نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
distribution پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distributions پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
hybrid circuit ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
dissemination توزیع
repartition توزیع
dispensation توزیع
dispensations توزیع
allotment توزیع
t distribution توزیع تی
allotments توزیع
issues توزیع
distribution توزیع
marketing توزیع
issue توزیع
distributions توزیع
issued توزیع
optimum moisture رطوبت بهینه رطوبت مناسب
distribution panel تابلوی توزیع
distribution curve منحنی توزیع
probability distribution توزیع احتمال
distribution of wealth توزیع ثروت
distribution factor ضریب توزیع
distribution factors ضرایب توزیع
distribution free نابسته به توزیع
distribution function تابع توزیع
distribution law قانون توزیع
wealth distribution توزیع ثروت
distribution of income توزیع درامد
income distribution توزیع درامد
qualitative distribution توزیع کیفی
normal plane توزیع نرمال
distributing point نقطه توزیع
decile توزیع دهگانه
distribution time زمان توزیع
demotic distribution توزیع جمعیت
reseller توزیع کننده
poissan distribution توزیع پواسن
optimal distribution توزیع ایده ال
reinforcement distribution توزیع ارماتورها
dispensator توزیع کننده
distributable قابل توزیع
rectangular distribution توزیع مستطیلی
random distribution توزیع تصادفی
normalized distribution توزیع بهنجار
random distribution توزیع بی نظم
dealing arrangments نحوه توزیع
distribution ratio نسبت توزیع
fire distribution توزیع اتش
fixed system توزیع ثابت اب
frequency distribution توزیع فراوانی
frequency distribution توزیع بسامد
functional distribution توزیع اساسی
gauaaian distribution توزیع گوسی
gaussian distribution توزیع نرمال
market channels مجاری توزیع
hypergeometric distribution توزیع فراهندسی
indistributable غیرقابل توزیع
issue commissary مسئول توزیع
land distribution توزیع اراضی
pareto distribution توزیع پاراتو
normal distribution توزیع بهنجار
planck distribution توزیع پلانک
distribution system شبکه توزیع
distribution system سیستم توزیع
population distribution توزیع جمعیت
normal distribution توزیع نرمال
distributively بشکل توزیع
distributivity توزیع پذیری
poisson distribution توزیع پواسون
energy distribution توزیع انرژی
equalizing basin حوضچه توزیع اب
marketing channel مجرای توزیع
exponential distribution توزیع نمایی
load distribution توزیع بار
revolving top استوانه توزیع
administering توزیع کردن
unissued <adj.> توزیع نشده
allotments تخصیص توزیع
allotment تخصیص توزیع
issues توزیع کردن
issued توزیع کردن
administered توزیع کردن
administer توزیع کردن
uniform distribution توزیع یکنواخت
unit of issue واحد توزیع
unit of issue مبنای توزیع
dealt توزیع کردن
dispensing توزیع کردن
dispenses توزیع کردن
dispensed توزیع کردن
dispense توزیع کردن
issue توزیع کردن
deals توزیع کردن
distributing توزیع کردن
distributes توزیع کردن
distribute توزیع کردن
Distribution توزیع [ریاضی]
dispatching توزیع امکانات
deal توزیع کردن
Excess Distribution توزیع فراوانی
marketing بازاریابی و توزیع
redistribution توزیع مجدد
dispatches توزیع امکانات
dispatched توزیع امکانات
dispatch توزیع امکانات
despatching توزیع امکانات
despatches توزیع امکانات
despatched توزیع امکانات
generalized function توزیع [ریاضی]
administers توزیع کردن
rotation system توزیع تناوبی
bose distribution توزیع بوز
table of distribution جدول توزیع
boltzmann distribution توزیع بولتزمن
binomial distribution توزیع دو جملهای
bernoulli distribution توزیع برنولی
basic of issue مبنای توزیع
canonical distribution توزیع بندادی
symmetrical distribution توزیع متقارن
stresses distribution توزیع تنشها
cumulative distribution توزیع تجمعی
sample distribution توزیع نمونه
cost of distribution هزینه توزیع
continuous distributions توزیع پیوسته
spatial distribution توزیع فضائی
stress distribution توزیع تنش
the two o'clock d. توزیع ساعت دو
chi square distribution توزیع مربع خی
arrengement of the reonforcement توزیع اماتور
trade channel مجرای توزیع
truncated distribution توزیع ناقص
distributors توزیع کننده
distributor توزیع کننده
unfair distribution توزیع ناعادلانه
distributed توزیع شده
angular distribution توزیع زاویهای
undistributed earnings منافع توزیع نشده
rectilinear distribution توزیع خطی هم ارز
redistribution of wealth توزیع دوباره ثروت
unit distribution روش توزیع به یکان
sole distributor contract قرارداد توزیع انحصاری
size distribution of income توزیع درامد مقداری
uneven distribution of income توزیع نابرابر درامد
sampling distribution توزیع نمونه گیری
theory of income distribution نظریه توزیع درامد
personal distribution توزیع درامد فردی
trade channel کانال توزیع کالا
redistribution of income توزیع دوباره درامد
normal distribution توزیع نرمال [ریاضی]
normal distribution توزیع گوسی [ریاضی]
radial probability distribution توزیع احتمال شعاعی
unequal distribution of income توزیع نابرابر درامد
distribution پخش [توزیع] [اقتصاد]
redistribution effect اثر توزیع مجدد
turnout area ابخور یک ابگیر توزیع
cumulative frequency distribution توزیع فراوانی تراکمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com