Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
redistribution of wealth
توزیع دوباره ثروت
Other Matches
distribution of wealth
توزیع ثروت
wealth distribution
توزیع ثروت
socialist
سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
socialists
سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
redistribution of income
توزیع دوباره درامد
silver spoon
ثروت موروثی دارای ثروت موروثی ثروتمند
functional distribution
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
fortune
ثروت
fortunes
ثروت
moneybags
ثروت
riches
ثروت
wealth
ثروت
warison
ثروت
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
riches
ثروت زیاد
wealth creation
ایجاد ثروت
dismal science
علم ثروت
treasuring
ثروت جواهر
weal
ثروت دارایی
weals
ثروت دارایی
political economy
علم ثروت
wealth tax
مالیات بر ثروت
wealth effect
اثر ثروت
commonwealths
ثروت عمومی
money
مسکوک ثروت
commonwealth
ثروت عمومی
plutology
ثروت شناسی
wealth of nations
ثروت ملل
plutolatry
ثروت پرستی
treasured
ثروت جواهر
treasures
ثروت جواهر
worth
سزاوار ثروت
windfall
ثروت باداورده
affluence
فراوانی ثروت
mammonism
ثروت پرستی
fortune
دارایی ثروت
mammon
ممونا ثروت
fortunes
دارایی ثروت
national wealth
ثروت ملی
treasure
ثروت جواهر
economic wealth
ثروت اقتصادی
plutonomy
علم ثروت
bonanza
ثروت باداورده
social wealth
ثروت اجتماعی
bonanzas
ثروت باداورده
windfalls
ثروت باداورده
possession
ثروت ید تسلط
net wealth
ثروت خالص
purse proud
مغرور از ثروت
productive
فراور مولد ثروت
mammonite
ثروت دوست زرپرست
he is possessed of wealth
او دارای ثروت است
man made wealth
ثروت ساخت بشر
white elephant
<idiom>
ثروت یا مالکیت بیفایده
patrimonies
ثروت موروثی میراث
patrimony
ثروت موروثی میراث
to grow rich
ثروت بهم زدن
political economist
متخصص علم ثروت
wealth saving relationship
رابطه ثروت و پس انداز
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
gold
ثروت رنگ زرد طلایی
golds
ثروت رنگ زرد طلایی
He left a large fortuue.
ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
social security wealth
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
It is immaterial how rich he may be .
مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
he aims at riches
مقصودش مال اندوزی است میزندبرای ثروت
To squander tyhe national wealth.
ثروت ملی را آتش زدن (برباد دادن )
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
capital levy
مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
physiocracy
حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
physiocrat
کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
distributions
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distribution
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
physiocrats
اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
issue
توزیع
allotment
توزیع
dissemination
توزیع
repartition
توزیع
issued
توزیع
issues
توزیع
allotments
توزیع
distributions
توزیع
dispensations
توزیع
t distribution
توزیع تی
dispensation
توزیع
distribution
توزیع
marketing
توزیع
table of distribution
جدول توزیع
stresses distribution
توزیع تنشها
stress distribution
توزیع تنش
dealing arrangments
نحوه توزیع
continuous distributions
توزیع پیوسته
cumulative distribution
توزیع تجمعی
spatial distribution
توزیع فضائی
chi square distribution
توزیع مربع خی
cost of distribution
هزینه توزیع
decile
توزیع دهگانه
symmetrical distribution
توزیع متقارن
Excess Distribution
توزیع فراوانی
distribution free
نابسته به توزیع
revolving top
استوانه توزیع
unit of issue
مبنای توزیع
distribution factors
ضرایب توزیع
unit of issue
واحد توزیع
uniform distribution
توزیع یکنواخت
distribution factor
ضریب توزیع
unfair distribution
توزیع ناعادلانه
distribution curve
منحنی توزیع
distributing point
نقطه توزیع
distributable
قابل توزیع
dispensator
توزیع کننده
trade channel
مجرای توزیع
the two o'clock d.
توزیع ساعت دو
demotic distribution
توزیع جمعیت
binomial distribution
توزیع دو جملهای
canonical distribution
توزیع بندادی
bose distribution
توزیع بوز
arrengement of the reonforcement
توزیع اماتور
reseller
توزیع کننده
angular distribution
توزیع زاویهای
dispensed
توزیع کردن
distributed
توزیع شده
distributors
توزیع کننده
distributor
توزیع کننده
basic of issue
مبنای توزیع
dispense
توزیع کردن
boltzmann distribution
توزیع بولتزمن
sample distribution
توزیع نمونه
rotation system
توزیع تناوبی
dealt
توزیع کردن
distribution time
زمان توزیع
administer
توزیع کردن
administered
توزیع کردن
administering
توزیع کردن
administers
توزیع کردن
bernoulli distribution
توزیع برنولی
dispensing
توزیع کردن
dispenses
توزیع کردن
hypergeometric distribution
توزیع فراهندسی
marketing channel
مجرای توزیع
probability distribution
توزیع احتمال
population distribution
توزیع جمعیت
normal distribution
توزیع بهنجار
poisson distribution
توزیع پواسون
truncated distribution
توزیع ناقص
marketing
بازاریابی و توزیع
qualitative distribution
توزیع کیفی
indistributable
غیرقابل توزیع
issue commissary
مسئول توزیع
land distribution
توزیع اراضی
load distribution
توزیع بار
deals
توزیع کردن
deal
توزیع کردن
Distribution
توزیع
[ریاضی]
market channels
مجاری توزیع
poissan distribution
توزیع پواسن
normal plane
توزیع نرمال
redistribution
توزیع مجدد
unissued
<adj.>
توزیع نشده
dispatches
توزیع امکانات
despatches
توزیع امکانات
dispatched
توزیع امکانات
dispatch
توزیع امکانات
normalized distribution
توزیع بهنجار
optimal distribution
توزیع بهینه
optimal distribution
توزیع ایده ال
reinforcement distribution
توزیع ارماتورها
pareto distribution
توزیع پاراتو
planck distribution
توزیع پلانک
despatched
توزیع امکانات
despatching
توزیع امکانات
gaussian distribution
توزیع نرمال
distribution law
قانون توزیع
distribution system
سیستم توزیع
normal distribution
توزیع نرمال
distributing
توزیع کردن
distributively
بشکل توزیع
distributivity
توزیع پذیری
random distribution
توزیع تصادفی
energy distribution
توزیع انرژی
distributes
توزیع کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com