English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
development توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
developments توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
Search result with all words
R & D سازمانی در یک شرکت که محصولات , کشفیات آوری جدید را گشترش توسعه می بخشد
Other Matches
Xerox PARC مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است
research توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researching توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researches توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researched توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
development زمان لازم برای توسعه محصول جدید
developments زمان لازم برای توسعه محصول جدید
researched توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researches توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researching توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
collator 1-نرم افزار جمع آوری داده ها 2-وسیلهای کارت پانچ ها را جمع آوری میکند
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
enhanced در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
developments رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhances در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
characteristics of underdeveloping مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
rehyphenation تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
collection activity عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
imagism مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
install تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
outreach توسعه یافتن توسعه
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
collect جمع آوری کردن
input output table و محصولات
round up <idiom> گرد هم آوردن ،جمع آوری
She is hopping mad . چرا می خواهی لجت را سر من در آوری ؟
break bulk تفکیک محصولات
home product محصولات داخلی
joint products محصولات مشترک
primary products محصولات پایه
raw products محصولات اولیه
raw products محصولات ناتمام
home product محصولات ملی
domestic products محصولات داخلی
primary products محصولات اولیه
designs طراحی محصولات
design طراحی محصولات
production adviser مشاوره محصولات
agricultural products محصولات کشاورزی
waste product محصولات زائد
to gather information [about; on] جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
acquisitions پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
acquisition پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
acquisition جمع آوری داده در مورد یک موضوع
collection 1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
collections 1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
acquisitions جمع آوری داده در مورد یک موضوع
cash crops محصولات نقدی مانند
product planning برنامه ریزی محصولات
producer advertising تبلیغ محصولات صنعتی
average costs معدل هزینه کل محصولات
by product cock oven plant محصولات فرعی کک سازی
break bulk agent عامل تفکیک محصولات
by product recovery بازده محصولات فرعی
to cull wool پشم چیدن [کندن و جمع آوری کردن]
What are the collection procedures for ...? روند جمع آوری برای ... چه [جور] است ؟
to rally scattered troops جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
The funds collected so far . وجوهی که تا کنون گرد آوری شده است
scrape up <idiom> پیدا یا جمع آوری چیزی ازروی نشانه
to gather supporters around oneself جمع آوری کردن هواداران به دور خود
root crop محصولات دارای ریشههای خوراکی
business نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
supply تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
businesses نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
root crops محصولات دارای ریشههای خوراکی
supplying تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supplied تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
productions تولید حجم بزرگ محصولات
production تولید حجم بزرگ محصولات
toxicogenic تولید کننده محصولات سمی
by product coking practice محصولات فرعی کوره کک سازی
by product oven محصولات فرعی کوره کک سازی
CD R فن آوری که به کاربر اجازه خواندن و نوشتن بر دیسک R-CD میدهد
accumulate جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulates جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulating جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
importing بردن محصولات به کشوری برای فروش
import بردن محصولات به کشوری برای فروش
finished product محصولات اماده برای توزیع ومصرف
imported بردن محصولات به کشوری برای فروش
basic crops محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
factory ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
factories ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
agricultural price policy سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
updates 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
digital research inc یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
density حجم دادهای که در فضایی از دیسک یا نوار قابل جمع آوری است
densities حجم دادهای که در فضایی از دیسک یا نوار قابل جمع آوری است
corn harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher [rare] کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine [combine harvester] کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
compacts دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compacting دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compact دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compacted دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
products مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
product مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
universal سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
adobe شرکت نرم افزاری که محصولات Acrobat و ATM و PostScript را تولید کرده است
international standards organization سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
protective tariffs تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
licences اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products. این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
licenses اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
proprietary file format روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
constant فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
constants فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
cues پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
cue پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
CD WO دیسک ROM-CD و فن آوری درایو که به کاربر اجازه میدهد فقط یک بار روی دیسک بنویسد
electronics دانش به کارگیری مط العه الکترون ها و خصوصیات آنهابرای محصولات تولید شده مثل یک قطعه یاکامپیوتر یا ماشنی حساب یا تلفن
batch processing سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
Chad محصولات زیادی ایجاد شده از سوراخهای پانچ شده در نوار یا کارت
systems analysis ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
assemble قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
assembled قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
assembles قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
vendor مین کننده محصولات سخت افزاری و نرم افزاری
vendors مین کننده محصولات سخت افزاری و نرم افزاری
enlarge توسعه
spreads توسعه
enlargements توسعه
expansion توسعه
enlarged توسعه
enlargement توسعه
outspread توسعه
spread توسعه
extension توسعه
promotions توسعه
extensions توسعه
stop go policy توسعه
enlarging توسعه
promotion توسعه
enlarges توسعه
amplification توسعه
increment توسعه
increments توسعه
upgrowth توسعه
development توسعه
delelopment توسعه
developments توسعه
wands دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wand دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
agribusiness تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
open out توسعه دادن
development tools ابزار توسعه
historical development توسعه تاریخی
path of expansion مسیر توسعه
development policy سیاست توسعه
development plan برنامه توسعه
pattern of development الگوی توسعه
monetary expansion توسعه پولی
underdeveloped توسعه نیافته
expansive متمایل به توسعه
expansionism توسعه طلبی
expansionist توسعه طلبی
extendable توسعه پذیر
combat development توسعه رزمی
cultural development توسعه فرهنگی
developement توسعه دادن
development bank بانک توسعه
pole of development قطب توسعه
phasess of development مراحل توسعه
development time زمان توسعه
anti development policy سیاست ضد توسعه
extensible توسعه پذیر
extensibility توسعه پذیری
promote توسعه دادن
enlarges توسعه دادن
expandsionism توسعه طلبی
export promotion توسعه صادرات
promoting توسعه دادن
enlarging توسعه دادن
promotes توسعه دادن
enrich توسعه دادن
enlarged توسعه دادن
promoted توسعه دادن
increase توسعه دادن
internal development توسعه داخلی
increscent زیادی توسعه
increases توسعه دادن
enriching توسعه دادن
economic development توسعه اقتصادی
exepandable قابل توسعه
expandability قابلیت توسعه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com