Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (6 milliseconds)
English
Persian
threat appeal
توسل به تهدید
Other Matches
appeals
توسل
appeal
توسل
appealed
توسل
fear appeal
توسل به ترس
recourse
وسیله توسل
appeal to arbitration
توسل به داوری
documentation
توسل بمدارک واسناد
to betake oneself
توسل کردن دست زدن
to have recourse to a person
بکسی توسل جستن یامتوسل شدن
ara
محراب کلیسا
[در خانه های شخصی برای توسل به خدا]
vital necessity
پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
blackmailed
تهدید
menaced
تهدید
menaces
تهدید
minacity
تهدید
blackmail
تهدید
blackmails
تهدید
blackmailing
تهدید
fulmination
تهدید
threats
تهدید
menace
تهدید
threat
تهدید
intimidation
تهدید
death thread
تهدید به مرگ
minatory
تهدید امیز
hoid up
راهزنی با تهدید
minatory
تهدید کننده
threat
تهدید کردن
threatens
تهدید کردن
menacing
<adj.>
تهدید آمیز
he threatened or resingn
تهدید کرد
minatorily
از روی تهدید
coercion
تهدید واجبار
launch a threat
تهدید کردن
racketeering
اخاذی به تهدید
minacious
تهدید کننده
bullyrag
تهدید کردن
minaciously
تهدید کنان
intimidatory
تهدید امیز
menacingly
تهدید کنان
menacingly
از روی تهدید
threatened
تهدید کردن
imminent
تهدید کننده
threats
تهدید کردن
menaced
تهدید کردن
threateningly
تهدید امیز
threatening
تهدید امیز
menaces
تهدید کردن
overhang
تهدید کردن
threaten
تهدید کردن
threatener
تهدید کننده
denouncing
تهدید کردن
denounces
تهدید کردن
denounced
تهدید کردن
denounce
تهدید کردن
to show one's teeth
تهدید کردن
overhangs
تهدید کردن
menace
تهدید کردن
threat force
نیروی تهدید کننده
threaten with death
تهدید به قتل کردن
terrorization
تهدید وارعاب ارعابگری
impendent
تهدید کننده اویزان
threat
دشمن تهدید کردن
threatens
تهدید کردن ترساندن
threatened
تهدید کردن ترساندن
threaten
تهدید کردن ترساندن
hector
تهدید یا ازار کردن
blacker
تهدید امیز عبوسانه
blacks
تهدید امیز عبوسانه
blackest
تهدید امیز عبوسانه
blacked
تهدید امیز عبوسانه
black
تهدید امیز عبوسانه
threats
دشمن تهدید کردن
intimidate
با تهدید وادار کردن
imminence
خطر تهدید کننده
hectored
تهدید یا ازار کردن
hectoring
تهدید یا ازار کردن
hectors
تهدید یا ازار کردن
intimidates
با تهدید وادار کردن
imminently
بطور تهدید کننده
extorted
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
To put in an appearance .
نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
assault
تهدید به ضرب کردن کسی
menaces
چیزی که تهدید کننده است
menaced
چیزی که تهدید کننده است
menace
چیزی که تهدید کننده است
threat study
بررسی توسعه تهدید دشمن
robbery
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robberies
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
assaults
تهدید به ضرب کردن کسی
deterrence
منع از راه ارعاب و تهدید
extorting
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorts
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extort
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
I'll show you ! just you wait !
حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
assaulted
تهدید به ضرب کردن کسی
Is that your final word ?
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
coast is clear
<idiom>
هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
He threatened to thrash the life out of me.
مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper !
آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
militarism
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
disaster recovery plan
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com