Dictiornary-Farsi | توصیف ناپذیر نامعلوم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
indescribable	توصیف ناپذیر نامعلوم


Other Matches

unspeakable	توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
pendant	نامعلوم
uncertain	نامعلوم
unknowns	نامعلوم
uncertainly	نامعلوم
equivocal	نامعلوم
undecided	نامعلوم
unknown	نامعلوم
pendants	نامعلوم
unlimited	نامعلوم
quite in the air	نامعلوم
nebulose	نامعلوم
conditional	نامعلوم
inconspicuous	نامعلوم
indefinitely	بطور نامعلوم
haziest	نامعلوم گیج
incalculable	نا شمردنی نامعلوم
uncharted	نامعلوم ندانسته
hazier	نامعلوم گیج
upon the die	قماری نامعلوم
hazy	نامعلوم گیج
dubiously	بطور نامعلوم
inconspicuously	بطور نامعلوم
indistinctly	بطور نامعلوم
fuzzy logic	منطق نامعلوم
no known loss	زیان نامعلوم
invisible exports	فرستادههای نامعلوم
obscurely	بطور تیره و نامعلوم
nonsignificant	غیر معین نامعلوم
indistinct noise	صدای اهسته و نامعلوم
at stake	نامعلوم موضوع بحث
cryptogenic	دارای اصل وریشه نامعلوم
to put a [big] question mark over something	چیزی را نامشخص [نامعلوم ] کردن
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
narration	توصیف
qualification	توصیف
descriptor	توصیف گر
delineation	توصیف
shading	توصیف
descriptions	توصیف
description	توصیف
characterization	توصیف شخصیت
false description	توصیف غلط
indefinably	توصیف نشدنی
data descriptor	توصیف گر داده ها
delineator	توصیف کننده
self explaining	بی نیاز از توصیف
job description	توصیف شغلی
describable	قابل توصیف
qalified	توصیف شده
recommendable	قابل توصیف
descriptions	توصیف تشریح
characterises	توصیف کردن
indefinable	توصیف نشدنی
characterizes	توصیف کردن
characterizing	توصیف کردن
qualifier	توصیف کننده
description	توصیف تشریح
qualifiers	توصیف کننده
qualify	توصیف کردن
qualifies	توصیف کردن
characterized	توصیف کردن
characterize	توصیف کردن
characterising	توصیف کردن
self explanatory	بی نیاز از توصیف
characterised	توصیف کردن
self-explanatory	بی نیاز از توصیف
unutterably	غیر قابل توصیف
unutterable	غیر قابل توصیف
characterization	توصیف صفات اختصاصی
task state descriptor	توصیف گر حالت کار
illusionism	نگارش یا توصیف منافر وهمی
task state descriptor	توصیف کننده وضعیت وفیفه
termless	بی پایان غیر قابل توصیف
zoography	علم توصیف جانوران وخوی انان
ineffable	شخص غیر قابل توصیف نگفتنی
Religion was portrayed in a negative way.	دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
indescribably	چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
ccitt v.	در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
electrographic architecture	[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Sophrosyne	وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
The documentary tries to be truthful to the events.	این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
waterproofs	نم ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
incoercible	انقباض ناپذیر
incommutable	تخفیف ناپذیر
indispensable <adj.>	اجتناب ناپذیر
incommutable	استحاله ناپذیر
incommensurable	مقایسه ناپذیر
incommensurable	سنجش ناپذیر
inalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
indefeasible	فسخ ناپذیر
indecomposable	فساد ناپذیر
incorruptibly	بطورفساد ناپذیر
inconvertible	مبادله ناپذیر
absolute <adj.>	اجتناب ناپذیر
incompressible	فشار ناپذیر
incompressible	تراکم ناپذیر
incommutably	تبدیل ناپذیر
impracticable <adj.>	انجام ناپذیر
inexecutable <adj.>	انجام ناپذیر
incodensable	انقباض ناپذیر
unwearying	خستگی ناپذیر
fatigueless	خستگی ناپذیر
exhautless	خستگی ناپذیر
engrained	چاره ناپذیر
ego alien	خود ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
inappellable	پژوهش ناپذیر
inappealable	پژوهش ناپذیر
inalterable	تغییر ناپذیر
imperviable	سرایت ناپذیر
impenitent	توبه ناپذیر
impartible	بخش ناپذیر
immitigable	تخفیف ناپذیر
inevitable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
immiscible	امتزاج ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
immiscible	امیزش ناپذیر
drainless	خستگی ناپذیر
non descript	تشریح ناپذیر
spanless	پیمایش ناپذیر
invariant	تغییر ناپذیر
intangibly	بطورلمس ناپذیر
insusceptible	تایید ناپذیر
insol	انحلال ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
inscrvtable	تفحص ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر
infrangible	تجزیه ناپذیر
inextinguishably	بطورتسکین ناپذیر
inexplorable	کاوش ناپذیر
ireversible	تغییر ناپذیر
sateless	سیری ناپذیر
irrecoverable	جبران ناپذیر
non descript	وصف ناپذیر
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
raintight	باران ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
irremissible	اغماض ناپذیر
irrecoverably	بطوراصلاح ناپذیر
unappealabe	پژوهش ناپذیر
unappeasable	استمالت ناپذیر
inexhaustibly	بطورپایان ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
indispansably	بطورچاره ناپذیر
indisciplinable	انظباط ناپذیر
indiminishable	کاهش ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
indefeasible	بطلان ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
water proof	رطوبت ناپذیر
indisributable	بخش ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
uncomputable	محاسبه ناپذیر
inexcitable	هیجان ناپذیر
ineludible	گریز ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
undecidable	تصمیم ناپذیر
uninflammable	اشتعال ناپذیر
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
unsearchable	کاوش ناپذیر
untouchability	لمس ناپذیر
irrecocilably	بطوروفق ناپذیر
unfeasible <adj.>	انجام ناپذیر
intolerable	تحمل ناپذیر
immutable	تغییر ناپذیر
irreversible	بازگشت ناپذیر
unexceptionable	استثناء ناپذیر
irreversible	واگشت ناپذیر
irrevocably	بطورفسخ ناپذیر
irreversible	برگشت ناپذیر
unavoidable	چاره ناپذیر
irremediable	چاره ناپذیر
unavoidable	اجتناب ناپذیر
disconsolate	تسلی ناپذیر
immortal	فنا ناپذیر
invariable	تغییر ناپذیر
unalterable	تغییر ناپذیر
inseparable	تفکیک ناپذیر
inconsolable	دلداری ناپذیر
indescribable	وصف ناپذیر
unanswerable	جواب ناپذیر
unanswerable	تکذیب ناپذیر
infallible	لغزش ناپذیر
impermeable	نشت ناپذیر