Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (17 milliseconds)
English
Persian
protect
توقف آسیب دیدن چیزی
protecting
توقف آسیب دیدن چیزی
protects
توقف آسیب دیدن چیزی
Other Matches
catastrophe
خطا یا توقف یک وسیله مربوط به یک آسیب جدی در سیستم
catastrophes
خطا یا توقف یک وسیله مربوط به یک آسیب جدی در سیستم
non destructive cursor
مجموعه بررسی ها که روی یک قطعه بدون آسیب دیدن انجام شود
non maskable interrupt
سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
damage
آسیب رساندن به چیزی
get a load of
<idiom>
دیدن چیزی
perception of an object
مشاهده یا دیدن چیزی
To benefit from something.
از چیزی خیر دیدن
prevent
توقف رخ دادن چیزی
preventing
توقف رخ دادن چیزی
prevents
توقف رخ دادن چیزی
blocked
توقف رویدادن چیزی
prevented
توقف رخ دادن چیزی
blocks
توقف رویدادن چیزی
measure
توقف رخ دادن چیزی
block
توقف رویدادن چیزی
make something out
<idiom>
ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
to see through
از بین چیزی مات
[غیر شفاف]
دیدن
endings
عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
ending
عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
stayer
کسی یا چیزی که توقف میکند نگاهدار
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
interrupting
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
preventative
آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
interrupt
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupts
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
recognizes
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognises
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognize
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizing
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognising
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
interferes
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfere
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
jams
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jammed
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jam
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
blemish
آسیب زدن
injured person
آدم آسیب دیده
[زخمی]
to get off lightly
بدون آسیب رها یافتن
to get off easy
بدون آسیب رها یافتن
integrity
دادهای که آسیب ندیده است
tympanic membrane injury
آسیب دیدگی پرده گوش
damage
آسیب
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
to get off cheaply
بدون آسیب رها یافتن
damaged
آنچه آسیب یا رنج دیده است
backward
بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
to die from an injury
[a wound]
به علت آسیب دیدگی
[زخمی]
مردن
stand fast
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
backwards
بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
to be out of action
[because of injury]
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
fatal error
خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
The damage can't have been caused accidentally.
آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
shields
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shield
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see.
از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
roll forward
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.
آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او
[مرد]
را برای مسابقات نامشخص می کند.
parity
برای خطاها و اینکه داده دودویی ارسالی آسیب ندیده است
buffer
مدار که سیستم را از آسیب ورودی سایر مدارها یا وسایل جانبی حفظ میکند
catastrophic error
مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
logic
بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
read
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
reads
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
maintenance
بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
bomb
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bombs
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bombed
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bombed out
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
roll forward
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
view
دیدن
incur
دیدن
pass through
دیدن
seeing
دیدن
to incur a loss
ضر ر دیدن
viewed
دیدن
viewing
دیدن
lay eyes on
<idiom>
دیدن
views
دیدن
twig
دیدن
twigs
دیدن
to set eyes on
دیدن
behold
دیدن
beholding
دیدن
looks
دیدن
looked
دیدن
sees
دیدن
incurs
دیدن
see
دیدن
look
دیدن
incurring
دیدن
incurred
دیدن
beholds
دیدن
drop by
دیدن
coneive
دیدن
perceives
دیدن
set eyes on
<idiom>
دیدن
get at
دیدن
on seeing him
از دیدن او
perceiving
دیدن
observes
دیدن
catch sight of
دیدن
sight
دیدن
observed
دیدن
perceived
دیدن
descry
دیدن
visions
دیدن
vision
دیدن
sights
دیدن
observe
دیدن
perceive
دیدن
observing
دیدن
virus
هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
surges
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
parity
سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
viruses
هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
surge
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surged
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
jitter
خطا در خط ارسال که باعث میشود برق بیتهای داده ارسال آسیب ببیند
unrecoverable error
خطای سخت افزاری یا نرم افزاری کامپیوتر که باعث آسیب برنامه میشود
to see eye to eye
معاینه دیدن
to sight land
دیدن منظره
to suffer
[from]
زیان دیدن
[از]
to pass in review
سان دیدن
eying
دیدن پاییدن
crippling
اسیب دیدن
to grease any one's palm
دم کسیرا دیدن
cripples
اسیب دیدن
crippled
اسیب دیدن
visible
قابل دیدن
to incur a loss
زیان دیدن
pore
با دقت دیدن
to make provision
تهیه دیدن
visit
دیدن کردن از
sights
دوربین دیدن
visited
دیدن کردن از
preparation
تدارک دیدن
visits
دیدن کردن از
pores
با دقت دیدن
eyes
دیدن پاییدن
to suffer a loss
زیان دیدن
to suffer wrong
بیعدالتی دیدن
suffers
زیان دیدن
suffers
تلفات دیدن
show up
<idiom>
راحت دیدن
provide
تهیه دیدن
provide
تدارک دیدن
provides
تهیه دیدن
envisions
دررویا دیدن
envisioning
دررویا دیدن
provides
تدارک دیدن
dreamt
درخواب دیدن
dreamt
خواب دیدن
picturing
دیدن شی یا صحنه
suffer
زیان دیدن
pictures
دیدن شی یا صحنه
pictured
دیدن شی یا صحنه
come across
<idiom>
اتفاقی دیدن
suffered
تلفات دیدن
To regard as advisable . To deem prudent .
مصلحت دیدن
to sustain a loss
زیان دیدن
cripple
اسیب دیدن
eyeing
دیدن پاییدن
preparations
تدارک دیدن
dreaming
خواب دیدن
eye
دیدن پاییدن
damage
اسیب دیدن
damage
صدمه دیدن
envisioned
دررویا دیدن
distinguish
دیدن مشهورکردن
distinguishes
دیدن مشهورکردن
to weave a plot
توط ئه دیدن
sight
دوربین دیدن
suffer
تلفات دیدن
suffered
زیان دیدن
envision
دررویا دیدن
picture
دیدن شی یا صحنه
reviewed
سان دیدن
dreams
رویا دیدن
make arrangements
تدارک دیدن
bruising
ضربت دیدن
make preparations
تدارک دیدن
make provisions
تدارک دیدن
bruises
ضربت دیدن
bruised
ضربت دیدن
to bargain for
تهیه دیدن
break down
اسیب دیدن
get hurt
ازار دیدن
dreams
خواب دیدن
on seeing him
هنگام دیدن او
dream
خواب دیدن
dream
رویا دیدن
dreamed
خواب دیدن
reviewing
سان دیدن
reviews
سان دیدن
dreamed
رویا دیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com