English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
English Persian
excess clearance تولرانس زیاده از حد
Other Matches
clearance تولرانس
fault tolerance تولرانس عیب
minus clearance تولرانس منفی
overly زیاده
kow-towing زیاده
kow-towed زیاده
kow-tow زیاده
intemperate زیاده رو
indulgent زیاده رو
de trop زیاده
supernumerary زیاده
distemperate زیاده رو
kow-tows زیاده
fulsomely زیاده از حد
overmuch زیاده از حد
infrugal زیاده رو
more and more زیاده و زیاده
excesses زیاده از حد
excess زیاده از حد
inordinateness زیاده روی
exorbitance زیاده روی
inordinacy زیاده روی
extorsion زیاده ستانی
extorter زیاده ستان
hyperaesthetic زیاده از حد حساس
immoderation زیاده روی
hyperpragia زیاده اندیشی
intemperance زیاده روی
extortionate زیاده ستان
surfeit زیاده روی
to pieces <idiom> خیلی زیاده
avaricious طماع زیاده جو
acquisitive زیاده طلب
avarice زیاده جویی
ultraism زیاده روی
extortion زیاده ستانی
hairsplitting موشکافی زیاده از حد
self indulgence زیاده روی
extortionary زیاده ستان
superheat زیاده از حد گرم کردن
insobriety زیاده روی در میگساری
inexpressibly بیش از اندازه زیاده از حد
extravagances زیاده روی بی اعتدالی
rich زیاده چرب یا شیرین
richer زیاده چرب یا شیرین
indulgences زیاده روی افراط
richest زیاده چرب یا شیرین
indulgence زیاده روی افراط
austerity ریاضت سادگی زیاده از حد
exceeding زیاده روی زیادتی
extravagance زیاده روی بی اعتدالی
He is too clever(smart,shrewd). زیاده از حد زرنگ (نا قلا) است
hypercriticize زیاده خرده گیری کردن
lay it on thick <idiom> زیاده حداز کسی تمجیدکردن
intemperately ازروی افراط با زیاده روی
crapulence زیاده روی درخوردونوش بی اعتدالی
crapulent وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
To go too far . شور کاری را درآوردن ( زیاده روی )
over پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
supererogation زیاده روی درکار خوش خدمتی
over- پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
to push your luck [British English] to press your luck [American English] زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
packing قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
ultraist کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
indulging زیاده روی کردن شوخی کردن
overweary زیاده خسته کردن خسته شدن
indulge زیاده روی کردن شوخی کردن
indulges زیاده روی کردن شوخی کردن
indulged زیاده روی کردن شوخی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com