Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
optimum output
تولید بهینه
Other Matches
optimum code
برنامه بهینه دستورالعملهای بهینه
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
optimum moisture
نم بهینه
optimized
بهینه
optimum
بهینه
optimal
بهینه
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
optimal solution
راه حل بهینه
optimize
بهینه سازی
nonlinear optimization
بهینه سازی
optimal level
سطح بهینه
optimal performance
کارکرد بهینه
optimization
بهینه سازی
optimalization
بهینه کردن
optimal distribution
توزیع بهینه
optimality
بهینه سازی
optimize
بهینه ساختن
optimized code
برنامه بهینه
optimum value
مقدار بهینه
pareto optimality
بهینه پاراتو
optimized
بهینه شده
optimum temperature
دمای بهینه
optimum speed
کندی بهینه
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
optimizing compiler
کامپایلر بهینه سازی
optimum tree search
جستجوی بهینه درخت
optimum coding
برنامه نویسی بهینه
suboptimization
بهینه سازی فرعی
optimm programming
برنامه نویسی بهینه
optimum programming
برنامه نویسی بهینه
optimal recalculation
محاسبه مجدد بهینه
optimal planning
برنامه ریزی بهینه
disk optimizer
بهینه ساز دیسک
linear optimization
بهینه سازی خطی
unconstrained optimization
بهینه سازی بدون محدودیت
unconstrained optimization
بهینه سازی بدون قید
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
optimize
برنامهای که از بهینه ساز عبور کرده است تا هر که یا عبارت ناکارا را حذف کند
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
minimal tree
درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
nonaligned
که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
resource leveling
زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
file level model
نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
hybrid circuit
ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
optimum moisture
رطوبت بهینه رطوبت مناسب
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
assembly
تولید
progeniture
تولید
manufactures
تولید
total output
تولید کل
fabrication
تولید
production lines
خط تولید
aggregate output
تولید کل
low productivity
تولید کم
outputs
تولید
genesis
تولید
assembly lines
خط تولید
products
تولید
product
تولید
assembly line
خط تولید
productions
تولید
output
تولید
production line
خط تولید
manufactured
تولید
turn out
تولید
production rule
تولید
total product
تولید کل
generation
تولید
production
تولید
manufacture
تولید
articulation
تولید
generations
تولید
production technique
فن تولید
raise
تولید کردن
productions
تولید کردن
production method
روش تولید
power of production
نیروی تولید
production routine
روال تولید
produced
تولید کردن
potential output
تولید بالقوه
sparking
تولید جرقه
produces
تولید کردن
produce
تولید کردن
productivity
قابلیت تولید
producible
قابل تولید
production programme
برنامه تولید
productions
تولید محصول
production process
فرایند تولید
production program
برنامه تولید
begetting
تولید کردن
begets
تولید کردن
production process
جریان تولید
procreate
تولید کردن
procreated
تولید کردن
procreates
تولید کردن
jamming
تولید پارازیت
beep
تولید صدا
production index
شاخص تولید
production management
مدیریت تولید
raises
تولید کردن
beget
تولید کردن
production part
بخش تولید
production period
دوره تولید
beeps
تولید صدا
beeping
تولید صدا
means of production
ابزار تولید
productions
تولید دستهای
procreating
تولید کردن
pilot production
تولید نمونه
chymification
تولید کیموس
full production
تولید کامل
full production
تولید در حداکثرفرفیت
net productivity
تولید خالص
gas making
تولید گاز
gas generation
تولید گاز
generable
قابل تولید
generating tool
ابزار تولید
generation of current
تولید جریان
generation of oscillations
تولید نوسان
forces of production
نیروهای تولید
food production
تولید غذا
flow of production
گردش تولید
cost of production
هزینه تولید
home country
محل تولید
elasticity of production
کشش تولید
energy production
تولید انرژی
energy production
تولید نیرو
factor of production
عامل تولید
factory production
تولید کارخانهای
fetch up
تولید کردن
flow of production
جریان تولید
net output
تولید خالص
neogenesis
تولید جدید
metagenesis
تناوب تولید
manufacturing cost
هزینه تولید
marginal output
تولید نهائی
mechanical production
تولید ماشینی
means of production
وسایل تولید
mass production
تولید بمقدارزیاد
mass production
تولید ماشینی
mass production
تولید انبوه
labor intensive production
تولید کاربر
mode of production
شیوه تولید
mode of production
طرز تولید
national product
تولید ملی
national output
تولید ملی
homogenesis
تولید مثل
monopoly output
تولید انحصاری
inbreed
تولید کردن
incendiarism
تولید حریق
ingenerate
تولید کردن
ingot production
تولید شمش
mode of production
وجه تولید
chylification
تولید کیلوس
period of production
دوره تولید
manufacturers
تولید کننده
producer
تولید کننده
producers
تولید کننده
mass-production
تولید انبوه
reproduction
تولید مثل
manufacturer
تولید کننده
output per head
تولید سرانه
output rate
نرخ تولید
per capita output
تولید سرانه
pedogenesis
تولید خاک
peak output
حداکثر تولید
overproduction
تولید مازاد
overproduction
اضافه تولید
overproduction
تولید بیش از حد
begotten
تولید کرده
output variability
تغییرات تولید
reproduction
تولید مجدد
aggradation of permafrost
تولید مه شبنم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com