Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
carcinogenesis
تولید سرطان
Other Matches
cancer
سرطان
cancers
سرطان
cancri
سرطان
carcinoma
سرطان
carcinogenic
سرطان زا
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
carcinogen
سرطان زای
cancer
برج سرطان
cancroid
سرطان جلدی
carcinogens
سرطان زای
leukemia
سرطان خون
cancers
برج سرطان
sarcocele
سرطان خایه
sarcocele
سرطان بیضه
crabs
برج سرطان
crab
برج سرطان
cancroid
شبه سرطان
scrotocele
سرطان صفن
alpha cancri
الفا- سرطان
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
noma
سرطان جوف دهن
oncology
سرطان شناسی
[پزشکی ]
carcinology
علم سرطان شناسی
noli me tangere
سرطان پوست گل حنا
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
cervical carcinoma
[CC]
سرطان دهانه رحم
[پزشکی]
cancer of the cervix
سرطان گردن رحم
[پزشکی]
cervix cancer
سرطان گردن رحم
[پزشکی]
cervical carcinoma
[CC]
سرطان گردن رحم
[پزشکی]
cervix cancer
سرطان دهانه رحم
[پزشکی]
cervical cancer
سرطان دهانه رحم
[پزشکی]
cancer of the cervix
سرطان دهانه رحم
[پزشکی]
cervical cancer
سرطان گردن رحم
[پزشکی]
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
Jimmy Carter has cancer.
جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
carcinogen
ماده مولد یا مشدد سرطان سرطانزا
carcinogens
ماده مولد یا مشدد سرطان سرطانزا
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
precancerous
وابسته به قبل از سرطان مرحله قبل از سرطانی
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
genesis
تولید
fabrication
تولید
manufactured
تولید
manufacture
تولید
products
تولید
assembly line
خط تولید
assembly lines
خط تولید
production line
خط تولید
productions
تولید
assembly
تولید
production rule
تولید
production technique
فن تولید
production lines
خط تولید
low productivity
تولید کم
manufactures
تولید
articulation
تولید
generation
تولید
total output
تولید کل
product
تولید
generations
تولید
turn out
تولید
production
تولید
total product
تولید کل
outputs
تولید
progeniture
تولید
output
تولید
aggregate output
تولید کل
homogenesis
تولید مثل
productions
تولید دستهای
home country
محل تولید
generations
تولید کردن
generation of oscillations
تولید نوسان
produce
تولید کردن
generations
تولید نیرو
incendiarism
تولید حریق
production
تولید دستهای
procreation
تولید مثل
ingot production
تولید شمش
ingenerate
تولید کردن
inbreed
تولید کردن
generation
تولید نیرو
generation
تولید کردن
production
تولید کردن
productions
تولید کردن
productions
تولید محصول
production
تولید محصول
generation of current
تولید جریان
begotten
تولید کرده
factors of production
عوامل تولید
production factors
عوامل تولید
aggradation of permafrost
تولید شبنم
aggradation of permafrost
تولید مه شبنم
aggregate production function
تابع تولید کل
average product
تولید متوسط
begat
تولید کردن
branches of production
شاخههای تولید
branches of production
رشتههای تولید
bring forward
تولید کردن
calorification
تولید حرارت
sparking
تولید جرقه
fetch up
تولید کردن
capital intensive technique
فن تولید سرمایه بر
productivity
قابلیت تولید
agents of production
عوامل تولید
reproductions
تولید دوباره
manufacturer
تولید کننده
manufacturers
تولید کننده
producer
تولید کننده
producers
تولید کننده
mass-production
تولید انبوه
reproduction
تولید مثل
reproduction
تولید مجدد
reproduction
تولید دوباره
reproductions
تولید مثل
reproductions
تولید مجدد
chylification
تولید کیلوس
chymification
تولید کیموس
cost of production
هزینه تولید
flow of production
گردش تولید
food production
تولید غذا
forces of production
نیروهای تولید
full production
تولید کامل
full production
تولید در حداکثرفرفیت
gas making
تولید گاز
gas generation
تولید گاز
generable
قابل تولید
jamming
تولید پارازیت
produces
تولید کردن
flow of production
جریان تولید
procreate
تولید کردن
procreated
تولید کردن
elasticity of production
کشش تولید
raises
تولید کردن
raise
تولید کردن
energy production
تولید انرژی
beeps
تولید صدا
beeping
تولید صدا
beeped
تولید صدا
beep
تولید صدا
energy production
تولید نیرو
factor of production
عامل تولید
factory production
تولید کارخانهای
begetting
تولید کردن
begets
تولید کردن
beget
تولید کردن
procreating
تولید کردن
procreates
تولید کردن
produced
تولید کردن
labor intensive production
تولید کاربر
production index
شاخص تولید
production account
حساب تولید
production capacity
فرفیت تولید
production coefficient
ضریب تولید
production control
کنترل تولید
production cost
هزینه تولید
production efficiency
کارائی تولید
production efficiency
کارائی در تولید
production engineer
مهندس تولید
production facility
سهولت تولید
production frontier
مرز تولید
production function
تابع تولید
production gap
شکاف تولید
production time
زمان تولید
productive capacity
فرفیت تولید
generating
تولید کردن
progenitive
تولید کننده
manufacture
تولید کردن
manufactured
تولید کردن
manufactures
تولید کردن
production management
مدیریت تولید
production method
روش تولید
regenerating
تولید مجدد
regenerates
تولید مجدد
regenerated
تولید مجدد
regenerate
تولید مجدد
production part
بخش تولید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com