Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
underproduction
تولید ناکافی
Other Matches
inadequate
ناکافی
scrimpy
ناکافی
scant
ناکافی
unsuited
ناکافی - ناصالح
a few scraps of information
یک خرده اطلاعات
[ناکافی]
underconsumption theory
نظریه مصرف ناکافی
gap in coverage
ناکافی بودن تضمین
to underspend
[on]
ناکافی خرج کردن
[برای]
underconsumption theory of
نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
progeniture
تولید
assembly
تولید
production
تولید
production rule
تولید
products
تولید
manufactures
تولید
fabrication
تولید
productions
تولید
manufacture
تولید
production technique
فن تولید
manufactured
تولید
assembly line
خط تولید
assembly lines
خط تولید
low productivity
تولید کم
output
تولید
outputs
تولید
genesis
تولید
total product
تولید کل
turn out
تولید
articulation
تولید
generations
تولید
product
تولید
production line
خط تولید
production lines
خط تولید
total output
تولید کل
generation
تولید
aggregate output
تولید کل
home country
محل تولید
forces of production
نیروهای تولید
homogenesis
تولید مثل
productions
تولید دستهای
production routine
روال تولید
inbreed
تولید کردن
manufacturing cost
هزینه تولید
incendiarism
تولید حریق
labor intensive production
تولید کاربر
ingenerate
تولید کردن
ingot production
تولید شمش
full production
تولید کامل
full production
تولید در حداکثرفرفیت
productions
تولید محصول
gas generation
تولید گاز
generation
تولید کردن
generation
تولید نیرو
generations
تولید کردن
procreation
تولید مثل
overproduction
اضافه تولید
production
تولید کردن
production
تولید محصول
production
تولید دستهای
gas making
تولید گاز
generating tool
ابزار تولید
generation of current
تولید جریان
productions
تولید کردن
generation of oscillations
تولید نوسان
generations
تولید نیرو
food production
تولید غذا
begotten
تولید کرده
reproductions
تولید دوباره
generable
قابل تولید
productivity
قابلیت تولید
agents of production
عوامل تولید
factors of production
عوامل تولید
production factors
عوامل تولید
aggradation of permafrost
تولید شبنم
aggradation of permafrost
تولید مه شبنم
aggregate production function
تابع تولید کل
average product
تولید متوسط
begat
تولید کردن
branches of production
شاخههای تولید
branches of production
رشتههای تولید
bring forward
تولید کردن
calorification
تولید حرارت
sparking
تولید جرقه
manufacturer
تولید کننده
manufacturers
تولید کننده
producer
تولید کننده
producers
تولید کننده
mass-production
تولید انبوه
reproduction
تولید مثل
reproduction
تولید مجدد
reproduction
تولید دوباره
reproductions
تولید مثل
reproductions
تولید مجدد
capital intensive technique
فن تولید سرمایه بر
raises
تولید کردن
carcinogenesis
تولید سرطان
factory production
تولید کارخانهای
fetch up
تولید کردن
jamming
تولید پارازیت
produces
تولید کردن
produced
تولید کردن
produce
تولید کردن
flow of production
جریان تولید
factor of production
عامل تولید
raise
تولید کردن
energy production
تولید نیرو
beeps
تولید صدا
beeping
تولید صدا
beeped
تولید صدا
beep
تولید صدا
chylification
تولید کیلوس
chymification
تولید کیموس
cost of production
هزینه تولید
elasticity of production
کشش تولید
begetting
تولید کردن
begets
تولید کردن
beget
تولید کردن
procreating
تولید کردن
procreates
تولید کردن
procreated
تولید کردن
procreate
تولید کردن
energy production
تولید انرژی
flow of production
گردش تولید
marginal output
تولید نهائی
regenerate
تولید مجدد
production account
حساب تولید
generating
تولید کردن
production capacity
فرفیت تولید
production coefficient
ضریب تولید
production control
کنترل تولید
production cost
هزینه تولید
production efficiency
کارائی تولید
generates
تولید کردن
production efficiency
کارائی در تولید
production engineer
مهندس تولید
production facility
سهولت تولید
production frontier
مرز تولید
generated
تولید کردن
production gap
شکاف تولید
production function
تابع تولید
power of production
نیروی تولید
producible
قابل تولید
production index
شاخص تولید
production management
مدیریت تولید
production method
روش تولید
production part
بخش تولید
production period
دوره تولید
output variability
تغییرات تولید
manufactures
تولید کردن
manufactured
تولید کردن
manufacture
تولید کردن
production process
فرایند تولید
production process
جریان تولید
production program
برنامه تولید
production programme
برنامه تولید
production time
زمان تولید
surplus production
مازاد تولید
surplus production
فزونی تولید
system generation
تولید سیستم
the procreative instinct
غریزه تولید
turn out
تولید کردن
volume of production
حجم تولید
put out
<idiom>
تولید کردن
surplus production
تولید اضافی
suppuration
تولید جراحت
productive capacity
فرفیت تولید
progenitive
تولید کننده
generate
تولید کردن
pyogenesis
تولید چرک
rate of output
نرخ تولید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com